مستعد بودن برای ابتلا به یک بیماری خاص یا رفتار کردن به شیوه ای خاص، تمایل داشتن به چیزی، آمادگی قبلی برای چیزی داشتن مثال: The president is predisposed towards negotiation and favours a peaceful way of resolving the crisis.
مستعد چیزی بودن ( مثلا ابتلا به بیماری ) در بسیاری از مواقع مترادفی برای لغت Susceptible to هست به معنی مستعد چیزی بودن، مثلا مستعد بیماری دیابت بودن به واسطه زمینه ژنتیکی