predigest

/ˌpriːdaɪˈdʒest//ˌpriːdaɪˈdʒest/

معنی: برای استفاده اماده کردن، قبلا هضم کردن، بزبان ساده و قابل فهم دراوردن
معانی دیگر: پیش گوار کردن (آنزیم زدن به خوراک برای سهل الهضم کردن)، آسان گوار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predigests, predigesting, predigested
مشتقات: predigestion (n.)
• : تعریف: to subject (food) to artificial, partial digestion before eating.

جمله های نمونه

1. The local press is particularly vulnerable to predigested news.
[ترجمه گوگل]مطبوعات محلی به ویژه در برابر اخبار از پیش هضم شده آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات محلی به ویژه در برابر اخبار predigested آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The chick in the burrow below will now be guzzling the partly pre-digested fish food regurgitated by its newly ringed parent.
[ترجمه گوگل]جوجه در گودال زیر اکنون غذای ماهی نیمه از پیش هضم شده را می خورد که توسط والدین تازه حلقه شده اش دوباره برگشته است
[ترجمه ترگمان]جوجه در سوراخ زیر پر از غذای ماهی که تا حدودی هضم نشده است، توسط پدر و مادری که به تازگی احاطه شده است، مصرف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To predigest the procedure of vascular test with ultrasound in diabetes mellitus.
[ترجمه گوگل]هدف: پیش داوری روش آزمایش عروقی با سونوگرافی در دیابت شیرین
[ترجمه ترگمان]هدف از انجام فرآیند تست عروقی با سونوگرافی در دیابت افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On the basis of predigest the process of fluxion in the engine with reason, numerical model is developed for column-style propellant water ramjet engine.
[ترجمه گوگل]بر اساس پیش‌دایج فرآیند شار در موتور با دلیل، مدل عددی برای موتور رمجت آب پیشران به سبک ستونی توسعه داده شده است
[ترجمه ترگمان]براساس the فرآیند fluxion در موتور با عقل، مدل عددی برای موتور محرک خط لوله آب محرک ستونی شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. According to mend and predigest the Bertrand model, we introduce the learning effect and the Spillover into the profit function.
[ترجمه گوگل]با توجه به اصلاح و پیش‌دایج مدل برتراند، اثر یادگیری و سرریز را به تابع سود معرفی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به اصلاح و اصلاح مدل برتران، اثر یادگیری و the را به تابع سود معرفی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To predigest the solving process and promote its practicability, we advanced the model first to minimum rate circulation flow model and then to minimum rate set flow model.
[ترجمه گوگل]برای پیش‌بینی فرآیند حل و ارتقای عملی بودن آن، مدل را ابتدا به مدل جریان گردش حداقل نرخ و سپس به مدل جریان تنظیم نرخ حداقل ارتقا دادیم
[ترجمه ترگمان]برای حل مساله حل مساله و ترویج practicability آن، ما ابتدا مدل را به حداقل مدل جریان گردش نرخ و سپس به سمت مدل دبی حداقل نرخ ارتقا دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So we adopted predigest heat way in calculating temperature ascend of submersible electric motor.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما روش گرمای پیش‌دایجست را در محاسبه صعود دمای موتور الکتریکی شناور اتخاذ کردیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما روش گرمایی predigest را در محاسبه دمای بالا از موتور الکتریکی غوطه ور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This algorithm considers the polygon vertex normal predigesting rule as a basic gist. On the precondition of assuring terrain effect, it can predigest models in large extent.
[ترجمه گوگل]این الگوریتم قانون پیش هضم نرمال رأس چند ضلعی را به عنوان یک اصل اساسی در نظر می گیرد با پیش شرط اطمینان از اثر زمین، می تواند مدل ها را تا حد زیادی پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم، راس چند ضلعی قانون predigesting را به عنوان یک محور اصلی در نظر می گیرد در پیش شرط اینکه به تاثیر زمین اطمینان حاصل شود، می تواند تا حد زیادی مدل ها را شبیه سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In order to predigest the procedure of the protocol controller's parameters configuration, the test application program provides the special computing module for the configuration parameters.
[ترجمه گوگل]به منظور پیش داوری روند پیکربندی پارامترهای کنترل کننده پروتکل، برنامه کاربردی آزمون ماژول محاسباتی ویژه پارامترهای پیکربندی را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]به منظور predigest کردن روند پیکربندی پارامترهای کنترلر پروتکل، برنامه کاربردی تست، ماژول محاسبه خاص برای پارامترهای پیکربندی را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The flexibility in software designing is utilized to predigest the design of hardware circuits.
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری در طراحی نرم افزار برای پیش بینی طراحی مدارهای سخت افزاری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری در طراحی نرم افزار برای طراحی مدارهای سخت افزار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Heighten efficiency ; predigest working procedure to reduce cost.
[ترجمه گوگل]افزایش کارایی؛ پیش‌بینی روش کار برای کاهش هزینه
[ترجمه ترگمان]کارایی heighten؛ رویه کاری predigest برای کاهش هزینه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The booklet presents information about the project in a predigested form and explains things in an easy, non-technical way.
[ترجمه گوگل]این جزوه اطلاعات پروژه را به صورت پیش‌هضم شده ارائه می‌کند و موارد را به روشی آسان و غیر فنی توضیح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این رساله به ارائه اطلاعات درباره پروژه به شکل predigested می پردازد و مسائل را به روش ساده و غیر فنی توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Comparing to traditional rule-based system, it has many advantages, which can predigest knowledge gathering and accumulate knowledge easily.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با سیستم سنتی مبتنی بر قاعده، مزایای زیادی دارد که می‌تواند جمع‌آوری دانش را پیش‌بینی کرده و دانش را به راحتی انباشته کند
[ترجمه ترگمان]مقایسه با سیستم سنتی مبتنی بر قاعده، مزایای زیادی دارد، که می تواند جمع آوری دانش و جمع آوری دانش را به آسانی جمع آوری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What's more, this type robot solve the coupling of robot's position and posture in mechanism and predigest the arithmetic on control.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این نوع ربات جفت موقعیت و وضعیت ربات را در مکانیسم حل می کند و محاسبات را در کنترل پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این روبات کوچک، جفت کردن موقعیت و وضعیت ربات را در مکانیزم کنترل، حل و فصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برای استفاده اماده کردن (فعل)
predigest

قبلا هضم کردن (فعل)
predigest

به زبان ساده وقابل فهم دراوردن (فعل)
predigest

انگلیسی به انگلیسی

• process food in order to make digestion easier; simplify, make easier to understand

پیشنهاد کاربران

بپرس