predictor

/prəˈdɪktər//prɪˈdɪktə/

معنی: طالع بین، پیشگو، پیشگویی کننده
معانی دیگر: پیشگویی کننده

جمله های نمونه

1. High blood pressure is a strong predictor of heart attacks.
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا پیش بینی کننده قوی حملات قلبی است
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا یک پیش بینی کننده قوی از حملات قلبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cholesterol level is not a strong predictor of heart disease in women.
[ترجمه گوگل]سطح کلسترول پیش بینی کننده قوی بیماری قلبی در زنان نیست
[ترجمه ترگمان]کلسترول، یک پیش بینی کننده قوی برای بیماری های قلبی در زنان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Opinion polls are an unreliable predictor of election outcomes.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها پیش بینی کننده غیرقابل اعتمادی از نتایج انتخابات هستند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ها یک پیش بینی کننده غیرقابل اعتماد نتایج انتخابات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Weather predictor systems based on neural networks also key off a large volume of past data to forecast future conditions.
[ترجمه گوگل]سیستم های پیش بینی آب و هوا مبتنی بر شبکه های عصبی نیز حجم زیادی از داده های گذشته را برای پیش بینی شرایط آینده کلید می زند
[ترجمه ترگمان]سیستم های پیش بینی کننده آب وهوا براساس شبکه های عصبی همچنین از حجم زیادی از داده های گذشته برای پیش بینی شرایط آینده استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As Oliver James pointed out, the most significant predictor of being violent is simply being a man.
[ترجمه گوگل]همانطور که الیور جیمز اشاره کرد، مهم ترین عامل پیش بینی خشونت، صرفاً مرد بودن است
[ترجمه ترگمان]همانطور که الیور جیمز اشاره کرد، مهم ترین پیش بینی کننده بودن خشونت بودن صرفا یک مرد بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. More recently, intelligence as a predictor has been replaced by the variety of cognitive processes available to an individual.
[ترجمه گوگل]اخیراً، هوش به عنوان یک پیش بینی کننده با انواع فرآیندهای شناختی در دسترس یک فرد جایگزین شده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا، هوش به عنوان یک پیش بینی کننده توسط انواع فرآیندهای شناختی موجود در یک فرد جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. None the less, class remained the most important predictor of how an elector might vote.
[ترجمه گوگل]با این حال، طبقه مهم ترین پیش بینی کننده نحوه رای دادن یک انتخاب کننده باقی ماند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از افراد کم تر، مهم ترین پیش بینی کننده نحوه رای elector باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The best predictor of future performance is past performance.
[ترجمه گوگل]بهترین پیش بینی کننده عملکرد آینده، عملکرد گذشته است
[ترجمه ترگمان]بهترین پیش بینی کننده عملکرد آینده عملکرد گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The past figure is useful as a predictor of the future ones.
[ترجمه گوگل]رقم گذشته به عنوان پیش بینی کننده آینده مفید است
[ترجمه ترگمان]شکل گذشته به عنوان یک پیش بینی کننده در آینده مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Comorbidity emerged as the best predictor of 2-year survival.
[ترجمه گوگل]همبودی به عنوان بهترین پیش بینی کننده بقای 2 ساله ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]Comorbidity به عنوان بهترین پیش بینی کننده بقای ۲ ساله ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It remained a significant predictor when adjusted for clinical, demographic, Holter data and ejection fraction.
[ترجمه گوگل]هنگامی که برای داده های بالینی، جمعیت شناختی، هولتر و کسر جهشی تنظیم شد، یک پیش بینی کننده قابل توجه باقی ماند
[ترجمه ترگمان]زمانی که برای داده های بالینی، جمعیتی، Holter و ejection تنظیم شد، یک پیش بینی کننده مهم باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bookto-bill has recently become an imperfect predictor of semiconductor industry sales and shipments.
[ترجمه گوگل]Bookto-bill اخیراً به یک پیش بینی کننده ناقص فروش و محموله های صنعت نیمه هادی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این لایحه اخیرا به یک پیش بینی کننده ناقص فروش و محموله های صنعت نیمه هادی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. H pylori infection was a strong predictor of ulcer recurrences.
[ترجمه گوگل]عفونت هلیکوباکتر پیلوری پیش بینی کننده قوی عود زخم بود
[ترجمه ترگمان]عفونت H pylori یک پیش بینی کننده قوی از recurrences ulcer بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thinness at birth is a particularly strong predictor of death before 65 years of age.
[ترجمه گوگل]لاغری در بدو تولد پیش بینی کننده قوی مرگ قبل از 65 سالگی است
[ترجمه ترگمان]Thinness در هنگام تولد یک پیش بینی کننده قوی از مرگ قبل از ۶۵ سال سن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hiatal hernia was the only statistically significant predictor of oesophageal mucosal status.
[ترجمه گوگل]فتق هیاتال تنها پیش بینی کننده آماری معنی دار وضعیت مخاط مری بود
[ترجمه ترگمان]فتق فتق فتق به لحاظ آماری تنها پیش بینی کننده مهم وضعیت oesophageal بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طالع بین (اسم)
astrologer, soothsayer, forecaster, foreteller, predictor, fortune-teller

پیشگو (اسم)
foreteller, predictor, prognosticator

پیشگویی کننده (اسم)
predictor, prophesier

تخصصی

[ریاضیات] پیشگو، پیش بین

انگلیسی به انگلیسی

• prophet, forecaster, foreteller; seer, soothsayer, one who predicts the future

پیشنهاد کاربران

پیشگو.
He is a predictor
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : predict
✅️ اسم ( noun ) : prediction / predictability / predictor
✅️ صفت ( adjective ) : predictable / predictive
✅️ قید ( adverb ) : predictively / predictably
عامل
عامل تعیین کنندة پیش بینی
پیشگو، پیش بین، عامل پیش بینی کننده
پیش بینی کننده
تعیین کننده
نویدبخش
پیش بین
پیشبین
برداشت آزاد
عوامل پیش بینی کننده، پیش بینی کننده ها
نشانه ای که معلوم می سازد
the best predictor of weather we are happy or not is our social relationships.
یکی از نشانه هایی که معلوم می سازد آیا ما مردم شادی هستیم یا نه، روابط اجتماعی ماست.
پیشگوگر . ( توی مباحث کنترل بهینه و کنترل بعد از موضواعات که راجع به کالمن فیلتر مطرح میشود با predictor روبرو هستیم که مفهومه پیشگوگری *پیشگوگر* را می رساند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس