predicative

/prɪˈdɪkətɪv//prɪˈdɪkətɪv/

معنی: مسندی، خبری، گزارهای
معانی دیگر: مسندی، گزاره ای

جمله های نمونه

1. Predicative adjectives follow the noun.
[ترجمه گوگل]صفت های مسندی به دنبال اسم می آیند
[ترجمه ترگمان] صفات predicative اسم اسم رو دنبال کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The exclusion of associative adjectives from predicative position is an automatic result.
[ترجمه گوگل]حذف صفت های تداعی از جایگاه اعتباری یک نتیجه خودکار است
[ترجمه ترگمان]حذف صفات تداعیگر از موقعیت predicative یک نتیجه خودکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These adjectives are usually used as the predicative in a sentence.
[ترجمه گوگل]این صفت ها معمولاً به عنوان مصدر در جمله استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]این صفات معمولا به عنوان the در یک جمله استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most of the a - adjectives are predicative only.
[ترجمه گوگل]بیشتر صفت های a - فقط محمول هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر صفات رو فقط از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What are attributive adjectives and predicative adjectives?
[ترجمه گوگل]صفت های اسنادی و صفت های اعتباری چیست؟
[ترجمه ترگمان]بین صفات و صفات predicative چی کار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Subject, predicate, object, objective complement, attribute, adverbial modifier, predicative, appositive.
[ترجمه گوگل]مفعول، محمول، مفعول، متمم عینی، صفت، تعدیل قید، مفعول، مفعول
[ترجمه ترگمان]موضوع، گزاره، هدف، مکمل هدف، مشخصه، adverbial modifier، predicative، appositive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pre - predicative subject long, often flip natural convergence.
[ترجمه گوگل]موضوع پیش‌داستانی طولانی، اغلب تلنگر همگرایی طبیعی است
[ترجمه ترگمان]موضوع پیش از predicative، اغلب دارای هم گرایی طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The past participle as the Attribute Predicative and the object complement.
[ترجمه گوگل]فعل ماضی به عنوان مصداق صفت و مفعول مکمل
[ترجمه ترگمان]The گذشته به عنوان مشخصه Predicative و شی مکمل یکدیگر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are four categories of predicative sentences with repeated mono syllabic verbs in Hui an dialect.
[ترجمه گوگل]چهار دسته از جملات اعتباری با افعال تک هجای مکرر در گویش هوی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چهار دسته از جملات predicative با افعال mono تکراری در هوی و گویش Hui وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Principals'transformational leadership and transactional leadership had predicative efficacy for the teachers'job satisfaction.
[ترجمه گوگل]رهبری تحول آفرین و رهبری تعاملی مدیران بر رضایت شغلی معلمان اثربخشی پیش بینی کننده داشتند
[ترجمه ترگمان]رهبری تحول آمیز Principals و رهبری معاملاتی efficacy کارآمدی برای رضایت شغلی معلمان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Predicative is not the same as subject for ever, or similar.
[ترجمه گوگل]اعتباری همان موضوع برای همیشه یا مشابه نیست
[ترجمه ترگمان]Predicative برای همیشه یک سان و یا مشابه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Verb is always the predicative in the sentence.
[ترجمه گوگل]فعل همیشه مضارع در جمله است
[ترجمه ترگمان]Verb همیشه the در جمله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It'serves as the subject ( object, predicate, predicative, attribute, adverbial, object complement ).
[ترجمه گوگل]به عنوان فاعل (مفعول، محمول، محمول، صفت، قید، مکمل مفعول) عمل می کند
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان سوژه (جسم، گزاره، predicative، مشخصه، adverbial، complement)عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the sentence 'She is happy', 'happy' is a predicative adjective.
[ترجمه گوگل]در جمله "او شاد است"، "شاد" صفت اعتباری است
[ترجمه ترگمان]در این جمله، او خوشحال و خوشحال است، یک صفت predicative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The structure will therefore match exactly what is achieved by the use of ordinary predicative position.
[ترجمه گوگل]بنابراین ساختار دقیقاً با آنچه که با استفاده از موقعیت گزاره‌ای معمولی به دست می‌آید مطابقت خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بنابراین ساختار دقیقا با همان چیزی تطابق خواهد داشت که با استفاده از موقعیت predicative معمولی به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسندی (صفت)
finite, predicative

خبری (صفت)
predicative

گزارهای (صفت)
predicative, propositional

تخصصی

[ریاضیات] حملی

انگلیسی به انگلیسی

• serve as a predicate; verifying, authenticating; confirming, approving
in grammar, if an adjective is in predicative position, it comes after a verb such as `be' or `seem'. in the sentence `the house is white', `white' is in the predicative position.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : predicate
✅️ اسم ( noun ) : predicate
✅️ صفت ( adjective ) : predicative
✅️ قید ( adverb ) : predicatively
predicative ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: اِسنادی 2
تعریف: مربوط به اِسناد

بپرس