predetermine

/ˌpridiˈtɜːrmən//ˌpriːdɪˈtɜːmɪn/

معنی: قبلا تعیین کردن، قبلا مقدر کردن
معانی دیگر: (از پیش) تعیین کردن، تصمیم گرفتن، حکم کردن، مشخص کردن، دچار پیشداوری کردن، متمایل یا مخالف (نسبت به چیزی یا کسی) کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predetermines, predetermining, predetermined
مشتقات: predeterminative (adj.), predetermination (n.), predeterminer (n.)
(1) تعریف: to form or set (a decision, course of action, or the like) ahead of time.

- The computer's price was predetermined by foreign competition.
[ترجمه گوگل] قیمت کامپیوتر توسط رقابت خارجی از پیش تعیین شده بود
[ترجمه ترگمان] قیمت رایانه توسط رقبای خارجی از پیش تعیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to set unalterably; predestine.

- One's genes predetermine one's skin color.
[ترجمه گوگل] ژن های فرد رنگ پوست را از قبل تعیین می کنند
[ترجمه ترگمان] یک ژن s یک رنگ پوست را رنگ آمیزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to influence one in the direction of; incline one toward.

- Her father's work as a biologist predetermined her interest in nature.
[ترجمه گوگل] کار پدرش به عنوان زیست شناس، علاقه او را به طبیعت از پیش تعیین کرد
[ترجمه ترگمان] کار پدرش به عنوان یک زیست شناس، علاقه او به طبیعت را از پیش تعیین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it is difficult to predetermine the problems that he will face
از پیش تعیین کردن اشکالاتی که با آن مواجه خواهد شد مشکل است.

2. A person's health is often genetically predetermined.
[ترجمه گوگل]سلامت یک فرد اغلب به صورت ژنتیکی از پیش تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]سلامتی فرد اغلب از قبل از نظر ژنتیکی از پیش تعیین شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Prince's destiny was predetermined from the moment of his birth.
[ترجمه گوگل]سرنوشت شاهزاده از لحظه تولدش از پیش تعیین شده بود
[ترجمه ترگمان]سرنوشت شاهزاده از لحظه تولدش معین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An alarm sounds when the temperature reaches a predetermined level.
[ترجمه گوگل]زمانی که دما به سطح از پیش تعیین شده برسد، زنگ هشدار به صدا در می آید
[ترجمه ترگمان]زنگ هشدار زمانی به صدا در می آید که دما به یک سطح از پیش تعیین شده برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is impossible to predetermine every specific problem that we will meet.
[ترجمه گوگل]غیرممکن است که هر مشکل خاصی را که با آن روبرو خواهیم شد از پیش تعیین کنیم
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که هر مشکلی که ملاقات می کنیم را حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We met at the predetermined time.
[ترجمه گوگل]ما در زمان از پیش تعیین شده ملاقات کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در زمان از پیش تعیین شده ملاقات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's not easy to predetermine the cost of producing this article in our factory.
[ترجمه گوگل]پیش بینی هزینه تولید این محصول در کارخانه ما آسان نیست
[ترجمه ترگمان]تعیین هزینه تولید این مقاله در کارخانه آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At a predetermined time, we'll all shout 'Happy Birthday, Dave'.
[ترجمه گوگل]در یک زمان از پیش تعیین شده، همه ما فریاد خواهیم زد "تولدت مبارک، دیو"
[ترجمه ترگمان]در یک زمان معین، همه ما فریاد خواهیم زد: تولدت مبارک دیو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The colour of your eyes is predetermined by the colours of your parents' eyes.
[ترجمه گوگل]رنگ چشمان شما با رنگ چشمان والدینتان از پیش تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]رنگ چشم های شما به رنگ چشم والدین شما از پیش تعیین شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sex of the embryo is predetermined at fertilization.
[ترجمه گوگل]جنس جنین در زمان لقاح از قبل تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]جنس جنین در لقاح از پیش تعیین شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is it possible to predetermine the types of conduct regarded as indecent?
[ترجمه گوگل]آیا می توان از قبل انواع رفتارهای ناپسند را تعیین کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توان انواع رفتار را ناشایست تلقی کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The concept that destiny is predetermined is a religious dogma and a philosophical delusion. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]این مفهوم که سرنوشت از پیش تعیین شده است یک جزم دینی و یک توهم فلسفی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]این مفهوم که تقدیر از پیش تعیین شده است، یک تعصب مذهبی و یک پندار فلسفی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Predetermine the rest positions on a route and only chalk up and rest there.
[ترجمه گوگل]موقعیت های استراحت را در یک مسیر از قبل تعیین کنید و فقط در آنجا به بالا بروید و استراحت کنید
[ترجمه ترگمان]بقیه را در یک مسیر قرار می دهد و فقط گچ را بلند می کند و در آنجا استراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Predetermine the rest positions on a route and only chalk up and rest there. Climb briskly from one rest to the next.
[ترجمه گوگل]موقعیت های استراحت را در یک مسیر از قبل تعیین کنید و فقط در آنجا به بالا بروید و استراحت کنید به سرعت از یک استراحت به دیگری صعود کنید
[ترجمه ترگمان]بقیه را در یک مسیر قرار می دهد و فقط گچ را بلند می کند و در آنجا استراحت می کند از یک استراحت به بعد دیگر خیلی زود از جا بلند می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Secondly, the initial conditions of late-developed countries predetermine that the actual learning is generally conducted under dominance of government.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، شرایط اولیه کشورهای دیر توسعه یافته از پیش تعیین می کند که یادگیری واقعی عموماً تحت سلطه دولت انجام می شود
[ترجمه ترگمان]دوم، شرایط اولیه کشورهای توسعه یافته - نشان می دهد که یادگیری واقعی عموما تحت تسلط دولت انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبلا تعیین کردن (فعل)
predestinate, predesignate, outline, predetermine, predestine

قبلا مقدر کردن (فعل)
predetermine

تخصصی

[ریاضیات] تعیین کردن، مشخص کردن

انگلیسی به انگلیسی

• set beforehand; predestine, preordain; decide in advance

پیشنهاد کاربران

پیشگزین کردن
predetermine = pre determine
pre = پیش / قبل
determine = تعیین کردن
predetermine = از پیش تعیین کردن

بپرس