predestinate

/ˌpriːˈdestɪneɪt//ˌpriːˈdestɪneɪt/

معنی: قبلا تعیین شده، مقدر شده، دارای سرنوشت ونصیب و قسمت ازلی، قبلا تعیین کردن، مقدر شدن یا کردن، مقدر کردن
معانی دیگر: پیشگزین شده، (الهیات) مقدر کردن یا شدن (توسط خدا)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predestinates, predestinating, predestinated
مشتقات: predestinately (adv.), predestinator (n.)
• : تعریف: to determine or destine beforehand, esp. by divine will or decree.

جمله های نمونه

1. He also did predestinate to be conformed to the image of his son.
[ترجمه گوگل]او همچنین مقدر کرد که با تصویر پسرش مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او همچنین predestinate را به پیروی از تصویر پسرش انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Technical parameters of this airplane predestinate it for operation from short, unpaved runways, possibly from high altitude airports.
[ترجمه گوگل]پارامترهای فنی این هواپیما، آن را برای عملیات از باندهای کوتاه و بدون آسفالت، احتمالاً از فرودگاه های ارتفاع بالا تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]پارامترهای فنی این هواپیما این هواپیما را برای عملیات از باندهای کوتاه و بدون سنگفرش و احتمالا از فرودگاه های مرتفع ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For whom he did foreknow, he also did predestinate [to be] conformed to the image of his Son, that he might be the firstborn among many brethren.
[ترجمه گوگل]زیرا کسانی را که از قبل می‌شناخت، از پیش مقدر کرد که به صورت پسرش همنوایی شوند تا در میان بسیاری از برادران نخست‌زاده باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به تصویری که از پسرش داشت، با توجه به تصویر پسرش، که ممکن بود اولین کسی باشد که در میان بسیاری از برادران قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He also did predestinate conformed to the image of his son.
[ترجمه گوگل]او همچنین سرنوشت را مطابق با تصویر پسرش انجام داد
[ترجمه ترگمان]او همچنین predestinate را با تصویر پسرش انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A broadband RF front-end, which provided universal, standardized, modular is presented, and the predestinate indicators of the subject has been reached.
[ترجمه گوگل]یک صفحه جلویی RF پهن باند، که جهانی، استاندارد، مدولار را ارائه می‌دهد، ارائه شده است و به شاخص‌های از پیش تعیین شده موضوع رسیده است
[ترجمه ترگمان]یک پایانه RF باند وسیع، که در آن استاندارد، استاندارد، پیمانه ای، ارایه می شود، و شاخص های predestinate موضوع به دست آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rom 8:29 For whom he did foreknow, he also did predestinate to be conformed to the image of his Son, that he might be the firstborn among many brethren.
[ترجمه گوگل]رومیان 8:29 زیرا کسانی را که از قبل می شناخت، از پیش مقدر کرد که به صورت پسر خود همشکل شوند تا در میان بسیاری از برادران نخست زاده باشد
[ترجمه ترگمان]Rom ۸: ۲۹ برای که او foreknow را انجام داد، he را نیز به پیروی از تصویر پسرش انجام داد که ممکن است اولین فرزند در میان بسیاری از برادران خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Frequent starts and stops as well as frequent braking maneuvers in those missions predestinate LCV as an application for hybrid transmission systems.
[ترجمه گوگل]شروع و توقف مکرر و همچنین مانورهای مکرر ترمز در این ماموریت ها، LCV را به عنوان یک کاربرد برای سیستم های انتقال هیبریدی تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]آغاز و توقف مکرر و همچنین مانورهای ترمز مکرر در این ماموریت ها به عنوان یک کاربرد برای سیستم های انتقال هیبرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبلا تعیین شده (صفت)
predestinate, intended, predesignate

مقدر شده (صفت)
predestinate

دارای سرنوشت و نصیب و قسمت ازلی (صفت)
predestinate

قبلا تعیین کردن (فعل)
predestinate, predesignate, outline, predetermine, predestine

مقدر شدن یا کردن (فعل)
predestinate, predestine

مقدر کردن (فعل)
ordain, slate, destine, predestinate

انگلیسی به انگلیسی

• decree, preordain (by a higher power); decide in advance, predetermine, predestine

پیشنهاد کاربران

بپرس