1. The talks will be held without preconditions.
[ترجمه گوگل]مذاکرات بدون پیش شرط انجام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این مذاکرات بدون پیش شرط برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مذاکرات بدون پیش شرط برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They made multi-party democracy a precondition for giving aid.
[ترجمه گوگل]آنها دموکراسی چند حزبی را پیش شرط کمک قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها دموکراسی چند حزبی را برای کمک رسانی به این کشور به ارمغان آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها دموکراسی چند حزبی را برای کمک رسانی به این کشور به ارمغان آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Merchandisers were seeking ways to precondition the customers to buy their products.
[ترجمه گوگل]بازرگانان به دنبال راه هایی برای پیش شرطی کردن مشتریان برای خرید محصولات خود بودند
[ترجمه ترگمان]merchandisers به دنبال راه هایی برای precondition مشتریان برای خرید محصولاتشان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]merchandisers به دنبال راه هایی برای precondition مشتریان برای خرید محصولاتشان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A ceasefire is an essential precondition for negotiation.
[ترجمه گوگل]آتش بس پیش شرط ضروری برای مذاکره است
[ترجمه ترگمان]آتش بس یک پیش شرط ضروری برای مذاکره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آتش بس یک پیش شرط ضروری برای مذاکره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A ceasefire is a precondition for talks.
[ترجمه گوگل]آتش بس پیش شرط مذاکرات است
[ترجمه ترگمان]آتش بس پیش شرط مذاکرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آتش بس پیش شرط مذاکرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A halt to the fighting is a precondition for negotiations.
[ترجمه گوگل]توقف درگیری پیش شرط مذاکرات است
[ترجمه ترگمان]توقف جنگ، پیش شرط مذاکرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]توقف جنگ، پیش شرط مذاکرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Because otherwise we shall not even have the most elementary preconditions for this development . . . By all means!
[ترجمه گوگل]زیرا در غیر این صورت ما حتی ابتدایی ترین پیش شرط ها را برای این توسعه نخواهیم داشت به هر حال!
[ترجمه ترگمان]زیرا در غیر این صورت ما حتی اساسی ترین پیش شرط برای این توسعه را نخواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زیرا در غیر این صورت ما حتی اساسی ترین پیش شرط برای این توسعه را نخواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Their return was a precondition of the anticipated full-scale constitutional negotiations.
[ترجمه گوگل]بازگشت آنها پیششرط مذاکرات پیشبینیشده قانون اساسی بود
[ترجمه ترگمان]بازگشت آن ها پیش شرط مذاکرات قانونی در مقیاس کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بازگشت آن ها پیش شرط مذاکرات قانونی در مقیاس کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Force is the precondition for compelling the majority of people to accept this pretension.
[ترجمه گوگل]زور پیش شرط واداشتن اکثریت مردم به پذیرش این ادعاست
[ترجمه ترگمان]نیرو پیش شرط آن است که اکثر مردم این ادعا را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نیرو پیش شرط آن است که اکثر مردم این ادعا را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. However(sentence dictionary), the Panel will not allow an offeror to rely on a pre-condition indefinitely as this creates uncertainty in the market.
[ترجمه گوگل]با این حال (فرهنگ جملات)، پانل به یک پیشنهاد دهنده اجازه نمی دهد که به طور نامحدود به یک پیش شرط تکیه کند زیرا این امر باعث ایجاد عدم اطمینان در بازار می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال (فرهنگ لغت)، هییت منصفه به یک offeror اجازه نخواهد داد تا زمانی که این امر عدم اطمینان را در بازار ایجاد می کند، به یک وضعیت پیش از شرایط تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال (فرهنگ لغت)، هییت منصفه به یک offeror اجازه نخواهد داد تا زمانی که این امر عدم اطمینان را در بازار ایجاد می کند، به یک وضعیت پیش از شرایط تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A pilot cooperative is working on fulfilling the preconditions for certification, such as the development of a management plan.
[ترجمه گوگل]یک تعاونی آزمایشی در حال کار بر روی تحقق پیش شرط های صدور گواهینامه، مانند توسعه یک برنامه مدیریتی است
[ترجمه ترگمان]یک تعاونی پایلوت بر روی تکمیل پیش شرط صدور گواهی نامه، مانند توسعه یک برنامه مدیریت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک تعاونی پایلوت بر روی تکمیل پیش شرط صدور گواهی نامه، مانند توسعه یک برنامه مدیریت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Campaign finance reform is obviously a precondition to recapturing our governments.
[ترجمه گوگل]اصلاحات مالی کمپین بدیهی است که پیش شرط بازپس گیری دولت های ما است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که برنامه اصلاح مالی کمپین پیش شرط برقراری مجدد حکومت های ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که برنامه اصلاح مالی کمپین پیش شرط برقراری مجدد حکومت های ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But it does set up the preconditions for perpetuation of the lack of reading skills within successive generations.
[ترجمه گوگل]اما پیششرطهایی را برای تداوم فقدان مهارتهای خواندن در نسلهای متوالی ایجاد میکند
[ترجمه ترگمان]اما پیش شرطه ای perpetuation را برای perpetuation مهارت های خواندن در نسل های متوالی تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما پیش شرطه ای perpetuation را برای perpetuation مهارت های خواندن در نسل های متوالی تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is however, no justification in making their establishment an essential pre-condition for initiating rural development programmes.
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ توجیهی برای ایجاد یک پیش شرط اساسی برای شروع برنامه های توسعه روستایی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ توجیهی برای ایجاد یک پیش نیاز اساسی برای ایجاد برنامه های توسعه روستایی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ توجیهی برای ایجاد یک پیش نیاز اساسی برای ایجاد برنامه های توسعه روستایی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. You can encourage some pre-conditioning by placing an approximate time allowed next to each item on the agenda.
[ترجمه گوگل]می توانید با قرار دادن زمان تقریبی در کنار هر مورد در دستور کار، پیش شرطی را تشویق کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید برخی از - را با قرار دادن یک زمان تقریبی مجاز به هر مورد در دستور کار تشویق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید برخی از - را با قرار دادن یک زمان تقریبی مجاز به هر مورد در دستور کار تشویق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید