• : تعریف: supposed knowledge of a future event or situation, esp. by extrasensory perception.
جمله های نمونه
1. Word of knowledge . . . precognition, automatic writing, mediums.
[ترجمه گوگل]کلمه دانش پیش شناخت، نوشتن خودکار، رسانه ها [ترجمه ترگمان]کلمات دانش، precognition، نوشتن اتوماتیک، واسطه ها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. There is also ESP of the future, or precognition.
[ترجمه گوگل]همچنین ESP آینده یا پیش شناخت وجود دارد [ترجمه ترگمان]همچنین ESP در آینده یا precognition وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A flash of precognition told him that the box would be able to swim faster than he could.
[ترجمه بوف] فریب شناسی به او گفت که جعبه ای قادر است سریعتر از آنچه که او می تواند، شنا کند.
|
[ترجمه گوگل]جرقه ای از پیش آگاهی به او گفت که جعبه می تواند سریعتر از او شنا کند [ترجمه ترگمان]یک فلاش از precognition به او گفت که این جعبه می تواند سریع تر از آن شنا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Both of them seem to involve precognition, predicting dramatic changes in the destiny of great men.
[ترجمه بوف] به نظر می رسد هردو آنها، الهام قلبی و پیش بینی تغییرات پشمگیری را در سرنوشت مردان بزرگ و بالغ در بر داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که هر دوی آنها شامل پیش آگاهی هستند و تغییرات شگرفی را در سرنوشت مردان بزرگ پیش بینی می کنند [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هر دوی آن ها شامل precognition، پیش بینی تغییرات چشمگیر در سرنوشت مردان بزرگ باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Using a limited form of precognition, zealots can even predict enemy movements striking, with deadly accuracy and dodging attacks by inches.
[ترجمه گوگل]با استفاده از نوع محدودی از پیششناخت، متعصبان حتی میتوانند حرکات دشمن را با دقت مرگبار و طفره رفتن از حملات با اینچ پیشبینی کنند [ترجمه ترگمان]با استفاده از شکل محدودی از precognition، متعصبان حتی می توانند حرکات دشمن را با دقت مرگبار پیش بینی کنند و از حملات چند اینچی فرار کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Precognition denotes a form of extrasensory perception wherein a person is said to perceive information about places or events through paranormal means before they happen.
[ترجمه گوگل]پیششناخت نوعی ادراک فراحسی است که در آن فرد گفته میشود اطلاعات مکانها یا رویدادها را قبل از وقوع آنها از طریق ابزارهای ماوراء الطبیعه درک میکند [ترجمه ترگمان]precognition نشان دهنده نوعی درک extrasensory است که در آن فرد گفته می شود اطلاعاتی درباره مکان ها و رویدادها از طریق موارد ماورای طبیعی قبل از وقوع آن ها دریافت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Analyzing reasonable precognition in theory is the precondition to appreciate and handle the regulation in practice.
[ترجمه گوگل]تحلیل پیششناخت معقول در تئوری، پیششرط درک و مدیریت مقررات در عمل است [ترجمه ترگمان]تحلیل precognition منطقی در تیوری، پیش شرط برای درک و رسیدگی به مقررات در عمل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Combat Precognition . You gain a + 1 insight bonus to AC.
[ترجمه گوگل]پیش آگاهی رزمی شما یک جایزه بینش + 1 به AC دریافت می کنید [ترجمه ترگمان]مبارزه با مواد مخدر شما یک پاداش نقدی + ۱ به AC به دست می آورید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The method is consisted of diffusion, precognition and Snake for brain edge, experiment proves that it has a good automatic and robust character.
[ترجمه گوگل]این روش شامل انتشار، پیششناخت و Snake برای لبه مغز است، آزمایش ثابت میکند که دارای ویژگی خودکار و قوی است [ترجمه ترگمان]این روش شامل انتشار، precognition و مار برای لبه مغز است و آزمایش ثابت می کند که یک شخصیت قوی و قوی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Is that an example of precognition or just coincidence?
[ترجمه گوگل]آیا این نمونه ای از پیش آگاهی است یا صرفاً تصادفی؟ [ترجمه ترگمان]آیا این یک نمونه از precognition یا صرفا تصادف است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's long been regarded as pseudoscience, but precognition–that is, the ability to not just predict but to actually perceive the future–is getting a fair shake in some scientific circles lately.
[ترجمه گوگل]مدتهاست که به عنوان شبه علم در نظر گرفته میشود، اما پیششناخت – یعنی توانایی نه تنها پیشبینی، بلکه درک واقعی آینده – اخیراً در برخی از محافل علمی تکان میخورد [ترجمه ترگمان]خیلی وقت است که به عنوان pseudoscience شناخته می شود، اما precognition - یعنی توانایی پیش بینی فقط پیش بینی کردن آینده - در بعضی از محافل علمی به طور عادلانه در حال تغییر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Precognition is a form of clairvoyance.
[ترجمه گوگل]پیش شناخت نوعی روشن بینی است [ترجمه ترگمان]precognition نوعی of است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The researcher said he had conducted experiments. It proved that such precognition existed for telephone calls and even emails.
[ترجمه گوگل]محقق گفت که آزمایش هایی انجام داده است ثابت کرد که چنین پیشآگاهی برای تماسهای تلفنی و حتی ایمیلها وجود دارد [ترجمه ترگمان]محقق گفت که آزمایش ها را انجام داده است ثابت شد که چنین precognition برای تماس های تلفنی و حتی ایمیل وجود داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In Wang Yangming' s life, there are three strange phenomena: his precognition in Yang- ruing Cave, his awareness of Tao in Longehang and his luminosity on his coming to a close.
[ترجمه گوگل]در زندگی وانگ یانگ مینگ، سه پدیده عجیب وجود دارد: پیش آگاهی او در غار یانگ روینگ، آگاهی او از تائو در Longehang و درخشندگی او پس از پایانش [ترجمه ترگمان]در زندگی وانگ Yangming، سه پدیده عجیب وجود دارد: precognition در غار یانگ - ruing، آگاهی او از تائو در Longehang و درخشندگی او در زمان نزدیک شدن به a [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید