preclusion

/prɪˈkluːʒn̩//prɪˈkluːʒn̩/

انسداد، ایجاد مانع

جمله های نمونه

1. Your age should not act as a preclusion to you being accepted on the university course.
[ترجمه گوگل]سن شما نباید مانعی برای قبولی شما در دوره دانشگاه باشد
[ترجمه ترگمان]سن شما نباید به عنوان مقدمه ای برای پذیرفته شدن در دانشگاه عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Issue preclusion makes the judicial system running efficiently, the law being steady and authoritative.
[ترجمه گوگل]منع موضوع باعث می شود که سیستم قضایی کارآمد باشد و قانون ثابت و معتبر باشد
[ترجمه ترگمان]مساله صدور حکم باعث می شود که سیستم قضایی به طور موثر اجرا شود، قانون ثابت و معتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Once, he encountered preclusion from riots and terrorists in these countries.
[ترجمه گوگل]یک بار در این کشورها با مانع از شورش و تروریست مواجه شد
[ترجمه ترگمان]یک بار، او با preclusion از آشوب ها و تروریست ها در این کشورها مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doctrine of Claim preclusion is a very important question for discussion in studies of lawsuit, but few people have done research in this field in china.
[ترجمه گوگل]دکترین منع دعوی یک سوال بسیار مهم برای بحث در مطالعات دعوی است، اما افراد کمی در چین در این زمینه تحقیق کرده اند
[ترجمه ترگمان]دکترین of یک سوال بسیار مهم برای بحث در مورد شکایت در مورد شکایت است، اما تعداد کمی از مردم در این زمینه در چین تحقیقاتی انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The theory of issue preclusion is a positive attempt made in order to settle disputes in one action and realize the ideal of litigation economy.
[ترجمه گوگل]تئوری منع موضوع، تلاشی مثبت برای حل و فصل اختلافات در یک اقدام و تحقق آرمان اقتصاد دعوی است
[ترجمه ترگمان]نظریه مساله preclusion یک تلاش مثبت برای حل مناقشات در یک عمل و تحقق ایده آل اقتصاد حقوقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A different, and perhaps more common, type of statutory preclusion is legislation that imposes a time limit on efforts to obtain review of an administrative decision.
[ترجمه گوگل]یک نوع دیگر، و شاید رایج‌تر، منع قانونی، قانونی است که محدودیت زمانی را برای تلاش‌ها برای بازنگری تصمیم اداری تعیین می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک نوع متفاوت، و شاید هم بیشتر، نوعی قانون گذاری قانونی است که محدودیت زمانی را بر تلاش ها برای به دست آوردن یک تصمیم مدیریتی تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To study the cross contamination of alkaline picric acid in glucose determination by hexokinase(HK) method and its preclusion measures.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه آلودگی متقاطع اسید پیکریک قلیایی در تعیین گلوکز به روش هگزوکیناز (HK) و اقدامات پیشگیری از آن
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه آلودگی متقابل اسید picric قلیایی در تعیین گلوکز با روش hexokinase (HK)و اقدامات preclusion آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Article 26 of the Government Procurement Act about the use of equivalents is made for the restriction of improper competitions and the preclusion of bid riggings.
[ترجمه گوگل]ماده 26 قانون تدارکات دولتی در مورد استفاده از معادل ها به منظور تحدید رقابت های نامناسب و جلوگیری از تقلب در مناقصه ها وضع شده است
[ترجمه ترگمان]ماده ۲۶ قانون تدارکات دولت در مورد استفاده از equivalents برای محدودیت رقابت های نادرست و the پیشنهاد قیمت پیشنهادی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The other legislation is represented by anti-trust law of European Union and preclusion of behavior illegality is used for standard.
[ترجمه گوگل]قوانین دیگر توسط قانون ضد انحصار اتحادیه اروپا ارائه شده است و منع رفتار غیرقانونی برای استاندارد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]قانون دیگر توسط قانون ضد اعتماد اتحادیه اروپا و رفتار رفتار غیرقانونی رفتار می شود که برای استاندارد استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. According to our experiences of computer networks managing and maintaining, we give some methods of preclusion on computer networks obstacle.
[ترجمه گوگل]با توجه به تجربیات خود در زمینه مدیریت و نگهداری شبکه های کامپیوتری، روش هایی را برای جلوگیری از موانع شبکه های کامپیوتری ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به تجارب ما در مورد مدیریت و نگهداری شبکه های کامپیوتری، برخی از روش های of بر روی مانع شبکه های کامپیوتری را ارایه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China should bring in the theory of the issue preclusion validity.
[ترجمه گوگل]چین باید تئوری اعتبار منع موضوع را وارد کند
[ترجمه ترگمان]چین باید نظریه مساله را از اعتبار ساقط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The CNI case shows the difficulty of making generalizations about statutory preclusion: ultimately, every case turns on an examination of the meaning of a particular statute.
[ترجمه گوگل]پرونده CNI دشواری تعمیم در مورد منع قانونی را نشان می دهد: در نهایت، هر پرونده به بررسی معنای یک قانون خاص تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]مورد CNI دشواری کلی تعمیم در مورد preclusion قانونی را نشان می دهد: در نهایت، هر موردی به بررسی مفهوم یک قانون خاص برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• elimination, exclusion, removal; prevention, act of making impossible

پیشنهاد کاربران

در حقوق:اعتبار امر مختومه، اعتبار امر قضاوت شده
در حقوق: اعتبار امر مختومه
پیشگیری

بپرس