• (1)تعریف: to prevent from happening by means of prior action or previously established condition. • مترادف: bar, block, foil, forestall, frustrate, hinder, obviate, prevent • مشابه: avert, debar, estop, exclude, hamper, impede, nip, restrain, rule out
- Their heated dispute some years before precluded any future friendship between them.
[ترجمه گوگل] اختلافات شدید آنها چند سال قبل مانع از هر گونه دوستی آینده بین آنها شد [ترجمه ترگمان] بحث داغ آن ها چند سال پیش از هر گونه دوستی در آینده بین آن ها خاتمه یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The crimes he committed in his homeland precluded his becoming a U.S. citizen.
[ترجمه گوگل] جنایاتی که او در وطن خود مرتکب شد مانع از شهروندی او در ایالات متحده شد [ترجمه ترگمان] جرایمی که او در سرزمین خود مرتکب شد، مانع تبدیل شدن او به شهروند آمریکایی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to prevent (someone) from doing or becoming something.
- Being female in the nineteenth century precluded a woman from voting or holding public office.
[ترجمه گوگل] زن بودن در قرن نوزدهم مانع از رای دادن یا تصدی مناصب دولتی توسط زن می شد [ترجمه ترگمان] در قرن نوزدهم زن بودن مانع از رای دادن یا برگزاری انتخابات عمومی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. these events preclude the peace agreement from being signed
این رویدادها مانع عقد قرار داد صلح می شوند.
2. his hand-to-mouth income would preclude marriage
درآمد بخور و نمیر به او اجازه ی زن گرفتن نمی داد.
3. A prior engagement will preclude me from coming.
[ترجمه گوگل]نامزدی قبلی مانع از آمدن من می شود [ترجمه ترگمان]نامزدی قبلی مانع آمدن من نخواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Their move does not preclude others from investing.
[ترجمه گوگل]حرکت آنها مانع از سرمایه گذاری دیگران نمی شود [ترجمه ترگمان]حرکت آن ها مانع از سرمایه گذاری دیگران نمی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We try to preclude any possibility of misunderstanding.
[ترجمه Betty] سعی می کنیم از پیشامد هرگونه سوءتفاهمی جلوگیری کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم از هرگونه احتمال سوء تفاهم جلوگیری کنیم [ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم هرگونه احتمال سو تفاهم جلوگیری کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The temporary cease-fire agreement does not preclude possible retaliatory attacks later.
[ترجمه گوگل]توافق آتش بس موقت مانع از حملات تلافی جویانه احتمالی در آینده نمی شود [ترجمه ترگمان]قرارداد آتش بس موقت مانع از حملات تلافی جویانه احتمالی بعدی نمی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Age alone will not preclude him from standing as a candidate.
[ترجمه گوگل]سن به تنهایی مانع از نامزدی او نمی شود [ترجمه ترگمان]سن به تنهایی مانع از ایستادن او به عنوان یک کاندیدا نخواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But while public provision does not preclude charitable giving, the existence of the profit motive in any service usually does.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که تأمین عمومی مانع از اعطای خیریه نمی شود، وجود انگیزه سود در هر خدمتی معمولاً مانع از آن نمی شود [ترجمه ترگمان]اما در حالی که عرضه عمومی مانع بخشش خیرخواهانه نیست، وجود انگیزه سود در هر خدمت معمولا انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Was it not too restrictive to preclude the possibility that forces of greater intensity had acted in the past?
[ترجمه گوگل]آیا جلوگیری از این احتمال که نیروهای با شدت بیشتر در گذشته عمل کرده بودند، خیلی محدود کننده نبود؟ [ترجمه ترگمان]آیا برای جلوگیری از این امکان وجود داشت که نیروهای شدت بیشتری در گذشته وارد عمل شده باشند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Open gates invite attention and disequilibration; closed gates preclude attention and disequilibration.
[ترجمه گوگل]دروازه های باز جلب توجه و عدم تعادل می کند دروازه های بسته مانع از توجه و عدم تعادل می شود [ترجمه ترگمان]دروازه های باز توجه و disequilibration را دعوت می کنند؛ دریچه های بسته مانع توجه و disequilibration می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Did her unkempt condition preclude making a quest out of her?
[ترجمه گوگل]آیا وضعیت نامرتب او مانع از تلاش برای خارج شدن از او می شد؟ [ترجمه ترگمان]آیا وضع آشفته او برای این که او را از او بیرون بکشد، نداشت؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Commercial considerations presumably preclude any cruel or unpleasant side to his character.
[ترجمه گوگل]ملاحظات تجاری احتمالاً مانع از هرگونه جنبه ظالمانه یا ناخوشایند شخصیت او می شود [ترجمه ترگمان]بدیهی است که این مسائل مربوط به فعالیت های تجاری نسبت به شخصیت او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But there is nothing to preclude a charge being brought under section 5 even though the arrest was not effected under the section.
[ترجمه گوگل]اما هیچ مانعی وجود ندارد که اتهامی بر اساس بند 5 مطرح شود، حتی اگر دستگیری طبق این بند انجام نشده باشد [ترجمه ترگمان]اما هیچ چیزی برای جلوگیری از یک اتهام در بخش ۵ وجود ندارد، حتی اگر دستگیری تحت این بخش صورت نگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Limitations of space preclude a lengthy dissertation on what is a vast subject.
[ترجمه گوگل]محدودیت فضا مانع از پایان نامه طولانی در مورد موضوعی گسترده می شود [ترجمه ترگمان]محدودیت فضا، ممانعت از یک رساله طولانی بر سر آن چه که موضوع وسیعی است، جلوگیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This would not preclude close working relations between purchasers and providers working closely to improve quality.
[ترجمه گوگل]این امر مانع از روابط کاری نزدیک بین خریداران و ارائه دهندگانی نمی شود که از نزدیک برای بهبود کیفیت کار می کنند [ترجمه ترگمان]این امر مانع از نزدیک شدن روابط کاری بین خریداران و ارائهکنندگان برای بهبود کیفیت نمی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مانع جلو راهایجاد کردن (فعل)
preclude
تخصصی
[حقوق] ممانعت کردن، جلوگیری کردن، کنار گذاشتن، مسدود کردن
انگلیسی به انگلیسی
• eliminate, exclude, remove; prevent, make impossible if something precludes an event or action, it prevents it from happening; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To prevent or make impossible; to exclude 🛑 🔍 مترادف: Prevent, stop ✅ مثال: The heavy rain might preclude us from holding the outdoor event.
to stop
مانع شدن. جلوگیری کردن. غیر ممکن ساختن مثال: These events preclude the peace agreement from being signed. این حوادث مانع امضای قرارداد صلح می شود. / این حوادث جلوی امضای قرار داد صلح را می گیرد.