precisely

/prəˈsaɪsli//prɪˈsaɪsli/

دقیقا، مو به مو، موشکافانه، درست، با دقت، بدقت، صریحا، با صراحت، درست است، عینا همینطور

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: with total accuracy; exactly.

- He used a stopwatch to time the racers precisely.
[ترجمه solale] او از یک کرونومتر برای گرفتن زمان دقیق مسابقه دهندگان استفاده کرد.
|
[ترجمه گوگل] او از کرونومتر برای زمان‌بندی دقیق مسابقه‌ها استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] او از یک stopwatch برای زمان مسابقه استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It's not clear precisely how the accident happened.
[ترجمه گوگل]دقیقاً مشخص نیست که این تصادف چگونه رخ داده است
[ترجمه ترگمان]دقیقا مشخص نیست که تصادف چطور اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is precisely the possibility of realizing a dream that makes life interesting.
[ترجمه گوگل]دقیقاً امکان تحقق یک رویا است که زندگی را جالب می کند
[ترجمه ترگمان]این دقیقا احتمال تحقق رویایی است که زندگی را جالب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nobody knows precisely how many people are still living in the camp.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دقیقا نمی داند چند نفر هنوز در کمپ زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس دقیقا نمی داند که چند نفر هنوز در اردوگاه زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The timing of the gun was precisely synchronized with the turning of the plane's propeller.
[ترجمه گوگل]زمان بندی اسلحه دقیقاً با چرخش پروانه هواپیما هماهنگ بود
[ترجمه ترگمان]زمان بندی تفنگ دقیقا با چرخش پروانه هواپیما هماهنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They look precisely the same to me.
[ترجمه گوگل]آنها دقیقاً به نظر من یکسان هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها دقیقا شبیه من هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That answers precisely to our needs.
[ترجمه گوگل]که دقیقاً به نیازهای ما پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان] جواب دقیقا به نیازهای ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The meeting starts at 2 o'clock precisely.
[ترجمه گوگل]جلسه دقیقا از ساعت 2 شروع می شود
[ترجمه ترگمان]جلسه دقیقا ساعت ۲ شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't stick too precisely to what it says in the book.
[ترجمه گوگل]خیلی دقیق به آنچه در کتاب گفته می شود نچسبید
[ترجمه ترگمان]دقیقا بچسب به چیزی که توی کتاب نوشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is not possible to pinpoint precisely the time of death.
[ترجمه گوگل]نمی توان به طور دقیق زمان مرگ را مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]امکان تعیین دقیق زمان مرگ وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She did not specify precisely how many people were involved in the incident.
[ترجمه solale] او دقیقا مشخص نکرد که چند نفر شامل این تصادف می شدند.
|
[ترجمه گوگل]او به طور دقیق مشخص نکرد که چه تعداد از افراد در این رویداد دست داشته اند
[ترجمه ترگمان]او دقیقا مشخص نکرد که چند نفر در این حادثه دست داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Temperature can be measured precisely.
[ترجمه گوگل]دما را می توان به طور دقیق اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]دما را می توان دقیقا اندازه گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is precisely the effect I was aiming at.
[ترجمه گوگل]این دقیقاً همان تأثیری است که من هدفش را داشتم
[ترجمه ترگمان]این دقیقا همان تاثیری است که من می خواستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She pronounced the word very slowly and precisely.
[ترجمه گوگل]او کلمه را بسیار آهسته و دقیق تلفظ کرد
[ترجمه ترگمان]کلمات را آهسته و دقیق تلفظ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's precisely what I meant.
[ترجمه گوگل]دقیقا منظورم همین بود
[ترجمه ترگمان]دقیقا منظور من همین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] دقیقا، صریحا، جامعا

انگلیسی به انگلیسی

• exactly, accurately; definitely, certainly, surely

پیشنهاد کاربران

دقیقاً، به دقت
مثال: She arrived precisely at 8 o'clock.
او دقیقاً ساعت ۸ رسید.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : precis
✅️ اسم ( noun ) : precision / precis
✅️ صفت ( adjective ) : precise
✅️ قید ( adverb ) : precisely
با ظرافت
با دقت
دقیقا
عینا
Exactly
دقیقا
کاملتر
صریح

بپرس