precipitance

/prɪˈsɪpɪtəns//prɪˈsɪpɪtəns/

معنی: عجله، شتاب زدگی، تعجیل بسیار
معانی دیگر: precipitancy شتابزدگی، عمل یا فعالیت رسوبی

جمله های نمونه

1. Precipitance is one of these defects.
[ترجمه گوگل]بارش یکی از این عیوب است
[ترجمه ترگمان]precipitance یکی از این نقایص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At least, therefore, I did not needless precipitance merely to shew off before the ladies.
[ترجمه گوگل]حداقل، بنابراین، من فقط برای خودنمایی در برابر خانم ها، بارش بیهوده انجام ندادم
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین، من اصلا عجله ای برای نشان دادن نشان دادن به خانم ها ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whether the bill could be passed without any obstacles can not be predicted with such a precipitance .
[ترجمه گوگل]با چنین شتابی نمی توان پیش بینی کرد که لایحه بدون هیچ مانعی تصویب شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]این که آیا این لایحه می تواند بدون مانع تصویب شود یا خیر، نمی تواند با چنین a پیش بینی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The youth expects to force his way by genius, vigour, and precipitance.
[ترجمه گوگل]جوان توقع دارد با نبوغ، نشاط و تند تند راه خود را ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]جوانان انتظار دارند که با نبوغ، قدرت، و precipitance راه خود را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I handle affairs with speed but not efficiency, there is no calmness when I face problems, precipitance always bring me rough taste.
[ترجمه گوگل]من کارها را با سرعت انجام می دهم، اما نه کارآمد، وقتی با مشکلاتی مواجه می شوم آرامشی وجود ندارد، بارش همیشه برای من ذائقه خشن ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]من با سرعت کارها را با سرعت انجام می دهم، اما نه کفایت می کند، اما وقتی با مشکلات روبه رو می شوم آرامش و آرامش پیدا نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عجله (اسم)
hurry, haste, precipitation, posthaste, hastiness, precipitance, overhastiness

شتاب زدگی (اسم)
snap, precipitance, hurry-scurry, precipitancy

تعجیل بسیار (اسم)
precipitance, precipitancy

انگلیسی به انگلیسی

• hurry, rush, hasty action, reckless act; headlong fall, rapid downward fall

پیشنهاد کاربران

بپرس