اسم ( noun )
• (1) تعریف: an area, as of a town or city, forming one electoral district or patrolled by one police unit.
• مشابه: district, neighborhood, ward
• مشابه: district, neighborhood, ward
- All precincts of the city have now reported their election results.
[ترجمه گوگل] اکنون تمامی حوزه های شهر نتایج انتخابات خود را اعلام کرده اند
[ترجمه ترگمان] همه حوزه های شهر اکنون نتایج انتخابات خود را گزارش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همه حوزه های شهر اکنون نتایج انتخابات خود را گزارش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's not an emergency, so just call the number of the police in your precinct.
[ترجمه گوگل] این یک وضعیت اضطراری نیست، بنابراین فقط با شماره پلیس در منطقه خود تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان] اورژانسی نیست، پس به شماره پلیس در حوزه خودت زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اورژانسی نیست، پس به شماره پلیس در حوزه خودت زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the headquarters of a police unit that patrols such an area.
- The man was brought into the precinct on charges of disorderly conduct.
[ترجمه گوگل] این مرد به اتهام اخلال در رفتار به حوزه منتقل شد
[ترجمه ترگمان] این مرد به خاطر رفتار بی نظمی و بی نظمی به اداره آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مرد به خاطر رفتار بی نظمی و بی نظمی به اداره آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (often pl.) an area with specific boundaries, or the boundaries of such an area.
- The students can leave the building, but they cannot go outside the precincts of the school.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان می توانند ساختمان را ترک کنند، اما نمی توانند به خارج از محوطه مدرسه بروند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان می توانند ساختمان را ترک کنند، اما آن ها نمی توانند خارج از محوطه مدرسه بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان می توانند ساختمان را ترک کنند، اما آن ها نمی توانند خارج از محوطه مدرسه بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (often pl.) the area within which a structure or place is situated; environs.
• مشابه: neighborhood
• مشابه: neighborhood
- Many live within the precincts of the temple.
[ترجمه گوگل] بسیاری از آنها در محوطه معبد زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری در محوطه معبد زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری در محوطه معبد زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید