precedential


معنی: مقدماتی
معانی دیگر: وابسته به سابقه یا رسم، روالی، سابقه شو، سابقه درست کن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: precedentially (adv.)
(1) تعریف: of or being a precedent.

(2) تعریف: having priority or precedence.

مترادف ها

مقدماتی (صفت)
elementary, primary, preliminary, first, anticipatory, introductory, preparatory, preparative, precedential, prep

پیشنهاد کاربران

بپرس