precedence

/ˈpresədəns//ˈpresɪdəns/

معنی: سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم
معانی دیگر: ارجحیت، سابقه، (رده بندی سفرا یا کارمندان و غیره برحسب) ارشدیت (precedency هم می گویند)، پیشتر یا ارجح بودن (از نظر زمان یا رتبه و غیره)، پیش کسوتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of preceding.
مترادف: antecedence, anteriority, precession, primacy
مشابه: anticipation, lead

(2) تعریف: priority in rank, order, or importance.
مترادف: preeminence, preference, primacy, priority
مشابه: ascendancy, privilege, seniority, superiority

(3) تعریف: priority in time.
مترادف: antecedence, anteriority, primacy, priority
مشابه: preexistence

جمله های نمونه

1. the oldest son has precedence over others
پسر ارشد بر سایرین تقدم دارد.

2. we must allow local needs to take precedence over regional
باید بگذاریم نیازهای محلی بر نیازهای منطقه ای ارجحیت داشته باشد.

3. The guests were seated strictly in order of precedence.
[ترجمه مسعود دهقان] مهمان ها را به ترتیب اولویت و با دقت روی صندلی ها نشاندند
|
[ترجمه گوگل]میهمانان دقیقاً به ترتیب اولویت نشسته بودند
[ترجمه ترگمان]مهمانان به دقت به جای تقدم نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The longest-serving officer always takes precedence.
[ترجمه گوگل]باسابقه ترین افسر همیشه اولویت دارد
[ترجمه ترگمان]طولانی ترین دوره خدمت، همیشه اولویت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Precedence must be given to the injured in the evacuation plans.
[ترجمه گوگل]در طرح های تخلیه باید اولویت به مجروحان داده شود
[ترجمه ترگمان]اولویت باید به زخمیان در برنامه تخلیه داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should give your schoolwork precedence.
[ترجمه گوگل]شما باید تکالیف مدرسه را در اولویت قرار دهید
[ترجمه ترگمان]تو باید schoolwork رو بهتر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do we want a society where appearance takes precedence over skill or virtue?
[ترجمه گوگل]آیا ما جامعه‌ای می‌خواهیم که ظاهر بر مهارت یا فضیلت مقدم باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما جامعه ای می خواهیم که در آن ظاهر به مهارت یا فضیلت برتری داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The order of precedence for titled nobility in Britain is duke, marquis, earl, viscount, baron.
[ترجمه گوگل]ترتیب تقدم برای اشراف با عنوان در بریتانیا دوک، مارکیز، ارل، ویسکونت، بارون است
[ترجمه ترگمان]درجه آزادی نجبا در بریتانیا دوک، مارکی، ارل، کنت و بارون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Environmental concerns must be given precedence over commercial interest.
[ترجمه گوگل]نگرانی های زیست محیطی باید بر منافع تجاری ارجحیت داده شود
[ترجمه ترگمان]نگرانی های زیست محیطی باید نسبت به منافع تجاری اولویت داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Guests were seated in order of precedence .
[ترجمه گوگل]میهمانان به ترتیب اولویت نشسته بودند
[ترجمه ترگمان]میهمانان به دستور مقدم نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The elder son has precedence over the younger one.
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر بر کوچکتر ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر نسبت به نسل جوان برتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. National defense must take precedence over all other questions.
[ترجمه گوگل]دفاع ملی باید بر تمام مسائل دیگر ارجحیت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]دفاع ملی باید بر همه سوالات دیگر مقدم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ceremonial and precedence notably lost most of the power to agitate rulers and governments which they had hitherto possessed.
[ترجمه گوگل]تشریفات و تقدم به‌ویژه قدرت تحریک حاکمان و دولت‌ها را که تاکنون در اختیار داشتند، از دست داد
[ترجمه ترگمان]ceremonial و precedence به طور قابل توجهی بیشتر قدرت را از دست داده بودند تا حاکمان و دولت هایی که تا به حال داشتند را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You should understand that knowledge takes precedence over corpses.
[ترجمه گوگل]باید بدانید که علم بر اجساد ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]شما باید درک کنید که دانش بر روی اجساد مقدم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The imposed moral order held precedence over the claims of both truth and love.
[ترجمه گوگل]نظم اخلاقی تحمیلی بر ادعای حقیقت و عشق ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]حکم اخلاقی تحمیل شده بر ادعاهای هر دو حقیقت و عشق ارجحیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبقت (اسم)
advance, lead, precession, antecedence, overtaking, overtake, precedence, advantage, supremacy, dominance

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تقدم (اسم)
lead, precession, antecedence, precedence, preference, priority, primacy, pre-emimence

پیشی (اسم)
pussy, antecedence, precedence, priority, kitty, precedency

امتیاز (اسم)
score, plus, grant, precedence, privilege, precedency, distinction, charter, concession, prominence, fee, franchising, enfranchisement, pas, prerogative

اولویت (اسم)
precedence, preference, priority, precedency, hegemony, premiership

حق تقدم (اسم)
precedence, priority, precedency, preferment, pas

تخصصی

[عمران و معماری] پی آیندی
[کامپیوتر] تقدم ارجحیت ویژگی عملیات ریاضی در زبان برنامه نویسی که مشخص کننده ی اولین عملیاتی است که در یک عبارت پیچیده ی ریاضی انجام می شوند . در زبان بیسیک، مانند زبانهای دیگر ف عملیات توان ( نما )، ابتدا انجام شده ف سپس ضرب و تقسیم، و در پایان جمع و تفریق انجام می شوند . مثلاً عبارت بیسیک 2+3*4^2 به معنای 2+3*16=2+28=50 است . همچنین به هنگام لزوم می توانید از پرانتز برای تغییر ترتیب عملیات استفاده کنید . زیرا هر عملیاتی درون پرانتزها، ابتدا انجام می شود . - تقدم
[صنعت] تقدم، برتری، اولویت
[حقوق] اولویت، تقدم، حق تقدم، رجحان
[ریاضیات] مقدم بودن، تقدم داشتن، پیش نیاز، وابستگی، پی آیندی، تقدم، برتری

انگلیسی به انگلیسی

• priority in time or importance; superiority, supremacy; previous legal decision serving as an authoritative rule
if one thing takes precedence over another, the first thing is regarded as more important than the second one; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

۱. اولویت. تقدم ۲. حق تقدم
مثال:
we must allow local needs to take precedence over regional
ما باید اجازه بدهیم نیازهای محلی بر نیازهای منطقه ای اولویت {تقدم} داشته باشد.
ارجحیت
precedence = the condition of being dealt with before other things or of being considered more important than other things
مقام
( از نظر مقام اشرافی )
تقدم
ارجحیت
برتری
پیشی
تقدم
It takes precedence of the others
بر دیگران مقدم است
من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@

بپرس