preachy

/ˈpriːt͡ʃi//ˈpriːt͡ʃi/

معنی: موعظه امیز
معانی دیگر: (عامیانه) اهل پند و اندرز دادن (به طور ناخوشایند)، جانماز آبکش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: preachier, preachiest
مشتقات: preachily (adv.), preachiness (n.)
• : تعریف: (informal) tending to preach or to moralize, esp. in a tiresome or presumptuous way; didactic.
مشابه: didactic

- My mom is cool but my dad tends to get preachy.
[ترجمه گوگل] مامانم باحاله ولی بابام تمایل داره موعظه کنه
[ترجمه ترگمان] مامانم آدم باحالیه، اما بابام میخواد موعظه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I never intended to get preachy.
[ترجمه گوگل]هرگز قصد موعظه نداشتم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت قصد نداشتم که موعظه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were all very earnest, but preachy.
[ترجمه گوگل]همه آنها بسیار جدی بودند، اما موعظه می کردند
[ترجمه ترگمان]همه شان خیلی جدی بودند، اما موعظه کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your tone was so stern and pure and preachy, it excited me.
[ترجمه گوگل]لحن شما آنقدر تند و خالص و موعظه آمیز بود که من را به وجد آورد
[ترجمه ترگمان]لحن شما چنان خشن و pure بود که مرا به هیجان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Much of the film is preachy, pretentious, and slow.
[ترجمه گوگل]بیشتر فیلم موعظه آمیز، پرمدعا و کند است
[ترجمه ترگمان]قسمت اعظم فیلم preachy، متظاهر، و کند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tim Love says: "Imagine a restaurant full of preachy vegetarians.
[ترجمه گوگل]تیم لاو می‌گوید: «یک رستوران پر از گیاه‌خواران موعظه‌گر را تصور کنید
[ترجمه ترگمان]تیم عشق می گوید: \" یک رستوران پر از گیاه خواران را تصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a less preachy enterprise than you might expect.
[ترجمه گوگل]این یک شرکت موعظه کمتر از آنچه شما انتظار دارید است
[ترجمه ترگمان]این کار کم تر از آن چیزی است که می توانید انتظار داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are not pushy or preachy, but scepticism flavours nearly everything they do.
[ترجمه گوگل]آنها سختگیر یا موعظه گر نیستند، اما شک و تردید تقریباً به هر کاری که انجام می دهند طعم می دهد
[ترجمه ترگمان]They یا موعظه کننده نیست، اما scepticism و flavours هر کاری که می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I know this sounds preachy, but really, this kind of reminder is necessary in times like these.
[ترجمه گوگل]می دانم که این موعظه به نظر می رسد، اما واقعاً این نوع یادآوری در چنین مواقعی ضروری است
[ترجمه ترگمان]من این صداها را خوب می شناسم، اما واقعا، این نوع یادآوری در زمان هایی مثل این ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "I hate to sound preachy, " Eshel said, but it wouldn't hurt to give a little.
[ترجمه گوگل]اشل گفت: «من از موعظه کردن متنفرم
[ترجمه ترگمان]Eshel گفت: \" من از شنیدن صدای preachy نفرت دارم، اما کمی ناراحت نمی شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That sounds preachy, so let's move beyond that: ask yourself how much is enough, how much do you need in order to be satisfied?
[ترجمه گوگل]این موعظه به نظر می رسد، بنابراین بیایید فراتر از آن حرکت کنیم: از خود بپرسید چقدر کافی است، چقدر برای ارضا شدن نیاز دارید؟
[ترجمه ترگمان]این به نظر بی معنی می رسد، پس بیایید فراتر از آن حرکت کنیم: از خودتان بپرسید چقدر است، برای راضی بودن چقدر به آن نیاز دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It can seem a little preachy when it comes to the environmental impact of humans, but regardless of being a little heavy handed in that regard, I still think this is a wondeful and worthy book.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از تأثیرات زیست محیطی انسان ها به میان می آید، ممکن است کمی موعظه به نظر برسد، اما صرف نظر از اینکه در این زمینه کمی سختگیر هستم، هنوز فکر می کنم این کتاب شگفت انگیز و ارزشمندی است
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث بر سر تاثیر زیست محیطی انسان ها به نظر می رسد، اما بدون توجه به اینکه در این زمینه کمی سنگین شده باشد، من هنوز فکر می کنم که این کتاب یک کتاب ارزشمند و ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it is a strength of her moving and dazzling achievement that Abbott is never conventional, preachy or platitudinous.
[ترجمه گوگل]اما این نقطه قوت دستاورد تکان دهنده و خیره کننده اوست که ابوت هرگز متعارف، موعظه گر و بی ادب نیست
[ترجمه ترگمان]اما این یک قدرت از دست دادن و دستاورد درخشان او است که ابوت هرگز متعارف، preachy یا platitudinous نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's not a bad book, but it's a bit preachy.
[ترجمه گوگل]این کتاب بدی نیست، اما کمی موعظه کننده است
[ترجمه ترگمان]کتاب بدی نیست، اما یه ذره موعظه کننده اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The last part of your report gets a little preachy.
[ترجمه گوگل]بخش آخر گزارش شما کمی موعظه کننده است
[ترجمه ترگمان] آخرین بخش گزارش تو یه کم موعظه کننده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I like to think about them afterward, if they are real and not too preachy, " said Jo, after a minute's silence.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم بعد از آن به آنها فکر کنم، اگر واقعی هستند و خیلی موعظه کننده نیستند، "جو پس از یک دقیقه سکوت گفت
[ترجمه ترگمان]جو بعد از یک دقیقه سکوت گفت: دوست دارم بعدا راجع به آن ها فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موعظه امیز (صفت)
protreptic, preachy

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) resembling a sermon, resembling a religious lecture; of discussion of moral or ethical standards

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : preach / preachify
✅️ اسم ( noun ) : preaching / preacher / preachership
✅️ صفت ( adjective ) : preachy / preachable
✅️ قید ( adverb ) : _
trying to give advice or to persuade people to accept an opinion on what is right and wrong. Ox

بپرس