• (1)تعریف: the act of appealing to and invoking the power of God or some spiritual being. • مترادف: invocation, orison, petition, supplication • مشابه: appeal
• (2)تعریف: a form of communal worship with the object of adoring, confessing to, or giving thanks to God or an object of worship. • مترادف: praise, worship • مشابه: doxology, thanksgiving
• (3)تعریف: a religious observance focused on public or private devotions. • مترادف: worship • مشابه: devotion, service
22. akbar cleared his throat and gabbled through his prayer
اکبر سینه ی خود را صاف کرد و دعای خود را جویده جویده ادا کرد.
23. he excused religious minorities from taking part in school prayer
او اقلیت های مذهبی را از شرکت در دعای مدرسه معاف کرد.
24. for some christians, lent was a period of fasting and prayer
برای برخی مسیحیان ایام ((لنت)) دوران پرهیز و عبادت بود.
25. She whispered a silent prayer that her wounded brother would not die.
[ترجمه هادی] او زیر لب برای برادر زخمی اش دعا کرد که نمیرد
|
[ترجمه گوگل]دعایی بی صدا زمزمه کرد که برادر مجروحش نمرد [ترجمه ترگمان]دعای خاموشی را زیر لب زمزمه کرد که برادر مجروح او نخواهد مرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. My prayer is that one day he will walk again.
[ترجمه گوگل]دعای من این است که روزی دوباره راه برود [ترجمه ترگمان]دعای من این است که روزی دوباره راه خواهد رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Traditionally these days were set apart for prayer and fasting.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی این روزها برای نماز و روزه اختصاص داده می شد [ترجمه ترگمان]به طور سنتی این روزها برای نماز و روزه جدا بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. She hasn't a prayer of winning the competition.
[ترجمه گوگل]او دعایی برای برنده شدن در مسابقه ندارد [ترجمه ترگمان]او برای برنده شدن در مسابقه دعا نکرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Cuthbert led an austere life of prayer and solitude.
[ترجمه گوگل]کاتبرت زندگی سختی از دعا و تنهایی داشت [ترجمه ترگمان]Cuthbert زندگی ناهنجار و تنهایی را رهبری می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. We believe in the power of prayer.
[ترجمه گوگل]ما به قدرت دعا ایمان داریم [ترجمه ترگمان]ما به قدرت دعا اعتقاد داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• petition or entreaty to god, application to god expressed in words or thoughts; one who prays, one who appeals to god prayer is the activity of praying to god. when people say their prayers, they pray. a prayer is the words that someone says when they pray.
پیشنهاد کاربران
دعا، ورد
نماز، دعا مثال: She knelt down to say her evening prayers. او زانو زد تا دعاهای شبانه خود را بخواند.
میتونه معنای شانس هم داشته باشه You don't have a prayer تو هیچ شانسی نداری
برای نماز خوندن say prayers درسته ینی prayer باید جمع باشه فعلشم میشهto pray
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه ( پرِر ) می باشد؛ آن را به اشتباه ( پرِیِر ) نخوانید!
نماز
نیایش
پرستیدن: کلمه پرست در فارسی دو معنا دارد یکی به معنای تیمار و مراقبت و معنای اصلی کلمه به معنای عبادت کردن است کلمه پرست گذشته فعل پَرای است این کلمه امروزه در فارسی کاربردی ندارد اما در زبان انگلیسی نماز خواندن را پِرای تلفظ می کنند.
Pray: عبادت کردن ، نماز خواندن Prayer: دعا ، نماز ، عبادت Praying room : نمازخانه Mosque: مسجد