pray

/ˈpreɪ//preɪ/

معنی: درخواست کردن، خواهش کردن، دعا کردن، مناجات کردن، خواستار شدن، نماز خواندن، بدرگاه خدا استغاثه کردن
معانی دیگر: (در اصل) خواهش کردن، استدعا کردن، نیایش کردن، عبادت کردن، از خداوند خواستن، مسئلت کردن، طلبیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prays, praying, prayed
(1) تعریف: to petition or invoke (one's god or other holy being).
مترادف: invoke, petition
مشابه: appeal, beseech, implore, supplicate

- They prayed God in the hope that their loved ones would be spared.
[ترجمه گوگل] آنها به امید نجات عزیزانشان از خداوند مناجات کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها به خدا در این امید که عزیزانشان از بین بروند، دعا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to earnestly request from another person or from one's god.
مترادف: adjure, invoke, supplicate
مشابه: appeal, beg, beseech, entreat, implore, importune, petition

- I pray your indulgence while I rest.
[ترجمه گوگل] در هنگام استراحت از شما عافیت می خواهم
[ترجمه ترگمان] من از تو خواهش می کنم تا من استراحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I pray that you reconsider your decision.
[ترجمه گوگل] دعا می کنم در تصمیم خود تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان] دعا می کنم که تصمیمت رو عوض کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We prayed that the war would be over soon.
[ترجمه گوگل] ما دعا کردیم که جنگ زود تمام شود
[ترجمه ترگمان] دعا می کردیم که جنگ به زودی تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to make entreaties or supplications of one's god or some other divine being.
مترادف: appeal, supplicate
مشابه: beg, beseech, entreat, implore, petition, worship

- The farmers prayed for rain.
[ترجمه گوگل] کشاورزان برای باران دعا کردند
[ترجمه ترگمان] کشاورزان برای باران دعا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She prayed to God for forgiveness.
[ترجمه گوگل] او از خدا طلب بخشش کرد
[ترجمه ترگمان] او برای بخشش به درگاه خداوند دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to join into spiritual communion with an object of worship.
مترادف: commune, worship
مشابه: adore, meditate

- Muslims pray five times a day.
[ترجمه گوگل] مسلمانان روزی پنج بار نماز می خوانند
[ترجمه ترگمان] مسلمانان پنج بار در روز نماز می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pray tell me
استدعا می کنم به من بگویید.

2. pray with reverence
با فروتنی نماز کن (دعا کن).

3. pray on a rosary
تسبیح خواندن،با تسبیح عبادت کردن

4. i pray for your success
موفقیت شما را از خدا خواستارم.

5. i pray with a humble heart
با قلبی بی پیرایه دعا می کنم.

6. we pray for the remission of our sins
برای بخشش گناهان خود دعا می کنیم.

7. let us pray
بیا(یید) دعا کنیم.

8. he used to pray and then meditate for hours
او عبادت می کرد و سپس ساعت ها در بحر مکاشفه فرو می رفت.

9. take care, i pray you!
خواهش می کنم مواظب باشید!

10. he taught me how to watch and pray
به من یاد داد که چگونه بیدار بمانم و دعا کنم.

11. I pray for the swan goose, the moonlight and the spring breeze forthousands of times, wishing the swan goose can bring my miss toyou; the moonlight can convey my greeting to you ; the spring breeze can send my care to you!
[ترجمه گوگل]هزاران بار برای غاز قو، مهتاب و نسیم بهاری دعا می‌کنم، کاش غاز قو می‌تواند دلتنگی مرا برای تو بیاورد مهتاب می تواند سلام مرا به تو برساند ; نسیم بهاری می تواند مراقبت من را برای شما بفرستد!
[ترجمه ترگمان]من برای غاز قوی، نور ماه و نسیم بهار و نسیم بهار، آرزو می کنم که غاز قوی دلم برای شما تنگ شود؛ زیرا نور مهتاب می تواند به شما سلام مرا برساند؛ نسیم بهار می تواند به شما سلام کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Christians hope and pray for salvation.
[ترجمه گوگل]مسیحیان امیدوارند و برای نجات دعا می کنند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان امیدوارند و برای رستگاری به دعا بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We must pray to the Almighty for forgiveness.
[ترجمه گوگل]ما باید از خداوند متعال طلب مغفرت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید برای بخشش خداوند دعا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In times of difficulty, she pray for an oracle to guide her.
[ترجمه گوگل]در مواقع سختی، او دعا می‌کند که یک پیشگویی او را راهنمایی کند
[ترجمه ترگمان]در زمان دشواری، برای راهنما دعا می کرد که او را راهنمایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do not pray for easy lives, pray to be stronger.
[ترجمه sarina] دعا نکنید که زندگی راحت شود، دعا کنید که خودتان قوی تر شوید
|
[ترجمه گوگل]برای زندگی آسان دعا نکنید، دعا کنید قوی تر شوید
[ترجمه ترگمان]برای زندگی راحت دعا نکنید، دعا کنید که قوی تر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. And lifts her leafy arms to pray.
[ترجمه گوگل]و بازوهای برگی اش را برای دعا بلند می کند
[ترجمه ترگمان]و بازوان leafy را بلند کرد تا دعا بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We pray you to show mercy.
[ترجمه گوگل]ما از شما دعا می کنیم که رحم کنید
[ترجمه ترگمان] دعا می کنیم که به ما رحم کنین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They go to the mosque to pray once a week.
[ترجمه گوگل]هفته ای یک بار برای نماز به مسجد می روند
[ترجمه ترگمان]آن ها هفته ای یک بار برای نماز به مسجد می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخواست کردن (فعل)
plead, request, bone, apply, solicit, beg, pray, supplicate, petition, cry off

خواهش کردن (فعل)
request, beg, ask, pray

دعا کردن (فعل)
pray, bless

مناجات کردن (فعل)
pray, intone, cantillate, psalm

خواستار شدن (فعل)
request, demand, pray

نماز خواندن (فعل)
pray

بدرگاه خدا استغاثه کردن (فعل)
pray

تخصصی

[حقوق] دعا کردن، طلب کردن، درخواست کردن

انگلیسی به انگلیسی

• praise or appeal to god in words or thought; request, ask, make a petition, seek
when people pray, they speak to god in order to give thanks or to ask for help.

پیشنهاد کاربران

In a more archaic or formal context, it can mean to make a request in a humble manner.
در یک زمینه قدیمی یا رسمی تر، به معنای ارائه درخواست به شیوه ای فروتنانه.
لطفا، خواهشمند است
مثال؛
"I pray you, tell me the truth. "
...
[مشاهده متن کامل]

"I pray you consider my proposal before making a final decision. "

دعا کردن
مثال: They gathered to pray for good weather.
آن ها جمع شدند تا برای آب و هوای خوب دعا کنند.
خواهشمند است ( در نامه و متن های رسمی به کار می رود )
التماس کردن، خواهش کردن
I pray thee. . . ( قدیمی )
التماست میکنم. . .
تو را بخدا. . .
دعا کردن ، عبادت کردن :Pray

لطفا
نیایش
التماس دعا دارمi beg to pray
امید داشتن، آرزوی چیزی را داشتن

بپرس