prattle

/ˈprætl̩//ˈprætl̩/

معنی: ورور، ور زدن، حرف مفت زدن، پرگویی کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: prate، کودک وار حرف زدن، غان و غون کردن، حرف کودکانه، په په

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prattles, prattling, prattled
• : تعریف: to talk in a foolish and childish way; chatter meaninglessly.
مترادف: blabber, blather, drivel, prate
مشابه: babble, chatter, gibber, jabber

- He can prattle on for hours about nothing.
[ترجمه گوگل] او می تواند ساعت ها در مورد هیچ چیز صحبت کند
[ترجمه ترگمان] ساعت ها درباره هیچ چیز وراجی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter in a foolish or babbling manner.
مترادف: blabber, blather, chatter, drivel
مشابه: babble, jabber, prate
اسم ( noun )
مشتقات: prattlingly (adv.), prattler (n.)
• : تعریف: silly, childish babble; chatter.
مترادف: babble, blather, chatter
مشابه: drivel, gibber, gossip, jabber, prate

- We were annoyed by her constant prattle.
[ترجمه گوگل] ما از حرف های مداوم او اذیت شدیم
[ترجمه ترگمان] از حرف زدن her ناراحت شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't prattle about your theory. You must practise it and prove it.
[ترجمه گوگل]در مورد تئوری خود ایراد نگیرید شما باید آن را تمرین کنید و آن را ثابت کنید
[ترجمه ترگمان]راجع به تئوری تو حرف نزن تو باید آن را تمرین کنی و آن را ثابت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whatever else you do, please avoid musicianly prattle about your favourite brand of guitar strings.
[ترجمه گوگل]هر کار دیگری که انجام می دهید، لطفاً از صحبت های نوازنده در مورد برند مورد علاقه سیم های گیتار خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]هر کار دیگری که می کنید، لطفا از وراجی کردن درباره برند مورد علاقه خود از سیم های گیتار اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To gossip: to natter, to prattle, to chatter, to tittle-tattle, to jabber, to jaw.
[ترجمه گوگل]غيبت كردن: هق هق كردن، زمزمه كردن، پچ پچ كردن، تهمت زدن، فحاشي كردن، فك كردن
[ترجمه ترگمان]گپ زدن، حرف زدن، وراجی کردن، وراجی کردن، وراجی کردن، وراجی کردن، وراجی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lawmakers prattle on about wanting greater continuity.
[ترجمه گوگل]قانونگذاران در مورد خواهان تداوم بیشتر صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]قانونگذاران در مورد نیاز به تداوم بیشتر صحبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That is whu I prattle and chatter lightly and hide my heart behind words.
[ترجمه گوگل]این همان چیزی است که من به آرامی حرف می زنم و قلبم را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه ترگمان]حرف زدن و گپ زدن و پنهان کردن قلب من در پشت کلمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You really shouldn't prattle on about something so trivial.
[ترجمه گوگل]شما واقعاً نباید در مورد چیزی به این پیش پاافتادگی صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]تو واقعا نباید راجع به یه چیز پیش پاافتاده حرف می زدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And after all, dear, what is idle prattle for?
[ترجمه گوگل]و بالاخره عزیزم، حرفهای بیهوده برای چیست؟
[ترجمه ترگمان]و بعد از همه این ها، عزیزم، prattle چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But ever and anon his childish prattle recurred to what impressed his imagination even more deeply than the wonders of creation.
[ترجمه گوگل]اما همیشه و هرازگاهی پرگویی های کودکانه او به چیزی تکرار می شد که حتی عمیق تر از شگفتی های آفرینش تخیل او را تحت تأثیر قرار می داد
[ترجمه ترگمان]اما گاه گاه گاه و بیگاه سخنان کودکانه او را بیشتر از عجایب خلقت تصور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just be sure not to prattle on.
[ترجمه گوگل]فقط مطمئن باشید که سر و صدا نکنید
[ترجمه ترگمان]فقط مواظب باش حرف نزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We prattle about scientific discoveries, but we have made scant use of them for our benefit.
[ترجمه گوگل]ما در مورد اکتشافات علمی غوغا می کنیم، اما از آنها به نفع خود کم استفاده کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما درباره کشفیات علمی با هم صحبت کردیم، اما به نفع ما از آن ها استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't prattle with this woman, he cautioned himself.
[ترجمه گوگل]او به خودش هشدار داد که با این زن کلنجار نرو
[ترجمه ترگمان]به خودش هشدار داد: با این زن حرف نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is way I prattle and chatter lightly and hide my heart behind words.
[ترجمه گوگل]اینگونه است که به آرامی حرف می زنم و قلبم را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه ترگمان]این طوری حرف می زنم و آهسته حرف می زنم و قلبم را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just as Tarentino's characters in Pulp Fiction prattle relentlessly, Oshii's constantly philosophize in Innocence, addressing questions of individuality, humanity and the nature of mind and soul.
[ترجمه گوگل]درست همانطور که شخصیت‌های تارنتینو در Pulp Fiction بی‌امان می‌گویند، اوشی دائماً در Innocence فلسفه می‌کند و به پرسش‌های فردیت، انسانیت و ماهیت ذهن و روح می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]درست به عنوان شخصیت Tarentino در گروه پالپ، بی وقفه درباره بی گناهی، پرداختن به سوالات فردیت، انسانیت و ماهیت ذهن و روح صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That is why I prattle and chatter lightly and hide my heat behind words.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که به آرامی پچ پچ می کنم و گرمای خود را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین حرف می زنم و آرام حرف می زنم و گرما را پشت کلمات پنهان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Enough. You prattle on like a child reciting bits of meaningless trivialities.
[ترجمه گوگل]کافی شما مانند کودکی که تکه‌هایی از چیزهای بی‌معنا را می‌خواند، به لحن می‌پرید
[ترجمه ترگمان]بس است تو داری مثل یه بچه حرف می زنی مثل یه بچه که داره چرت و پرت میگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورور (اسم)
buzz, prate, prattle

ور زدن (فعل)
prattle, gibber

حرف مفت زدن (فعل)
prattle

پرگویی کردن (فعل)
prattle

انگلیسی به انگلیسی

• chatter, babble, foolish talk, trivial chit-chat
chatter, babble, talk about trivial matters, speak foolishly
if someone prattles on about something, they talk a great deal without saying anything important; an informal word. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. he was impervious to her laughter and prattle.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To talk in a silly or childish way 🗯️
🔍 مترادف: Chatter, jabber
✅ مثال: The children would prattle about their favorite cartoons during lunch.
زیاده گویی
وِر زدن
talk the hind leg ( s ) off a donkey=to talk a lot, especially about unimportant things
وراجی، یاوه گویی

بپرس