prate

/preɪt//preɪt/

معنی: عبارت سازی، ورور، وراجی، پچ پچ، یاوه گویی، پرگویی، ژاژخایی، وراجی کردن، یاوه گویی کردن، هرزه درایی کردن
معانی دیگر: چرند بافی کردن، ور زدن، ژاژخایی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prates, prating, prated
• : تعریف: to talk excessively and meaninglessly; prattle.
مشابه: blabber, prattle

- He prated on about the weather.
[ترجمه گوگل] او در مورد آب و هوا تمرین کرد
[ترجمه ترگمان] درباره آب و هوا حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter in an idle or chattering manner.
اسم ( noun )
مشتقات: pratingly (adv.), prater (n.)
• : تعریف: idle or foolish talk.
مشابه: gab

جمله های نمونه

1. If the hen does not prate, she will not lay.
[ترجمه گوگل]اگر مرغ غذا نخورد، تخم نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]اگر مرغی prate نکند، نخواهد خوابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is always prating about her wealthy relations, as if anybody cared.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد روابط ثروتمند او دعا می کند، گویی کسی اهمیت می دهد
[ترجمه ترگمان]همیشه درباره روابط ثروتمندی او وراجی می کند، طوری که انگار کسی اهمیت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inevitably there's some caller prating on about the decline in moral standards.
[ترجمه گوگل]به ناچار برخی از تماس‌گیرندگان درباره کاهش معیارهای اخلاقی صحبت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور اجتناب ناپذیری در مورد کاهش استانداردهای اخلاقی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Listen to him prating on about his wealth.
[ترجمه گوگل]به سخنان او در مورد ثروتش گوش دهید
[ترجمه ترگمان]به حرف های او گوش کنید و درباره ثروت او صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was prating of her responsibility.
[ترجمه گوگل]او در حال انجام مسئولیت خود بود
[ترجمه ترگمان] اون داشت از مسئولیت اون حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Listen to him prating on about nothing.
[ترجمه گوگل]به صحبت های او در مورد هیچ چیز گوش دهید
[ترجمه ترگمان]به حرف های او گوش کن که در این باره چرت و پرت می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I sat in my pew and heard him prate on for at least an hour and a half.
[ترجمه گوگل]من در سکوی خود نشستم و حداقل یک ساعت و نیم صدای او را شنیدم
[ترجمه ترگمان]من روی نیمکت نشستم و شنیدم که حداقل یک ساعت و نیم با او حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You prate of sentences having subjects, but all that sort of talk is out of date.
[ترجمه گوگل]شما از جملاتی که دارای موضوع هستند وسوسه می کنید، اما تمام این نوع صحبت ها قدیمی است
[ترجمه ترگمان]شما در مورد جملات دارای موضوع صحبت می کنید، اما تمام این نوع صحبت ها از قرار قبلی خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we have a correct theory but merely prate with this complete, pigeonhole it and never put it into practice, then that theory, however good, is of no significance.
[ترجمه گوگل]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم، اما صرفاً با این کامل صحبت کنیم، آن را در کبوتر چاله کنیم و هرگز آن را عملی نکنیم، آنگاه آن نظریه، هر چند خوب، هیچ اهمیتی ندارد
[ترجمه ترگمان]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم اما صرفا با این روش کامل، آن را از بین ببریم و هرگز آن را عملی نکنیم، آن تئوری، هر قدر هم که خوب باشد، اهمیتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pen walked on, listening to his companion's prate, wondering, amused, and puzzled.
[ترجمه گوگل]قلم با تعجب، سرگرم و متحیر راه می رفت، به دعای همدمش گوش می داد
[ترجمه ترگمان]Pen ادامه داد و به prate و prate خود گوش داد، متعجب و متحیر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If we have a correct theory but merely prate about it.
[ترجمه گوگل]در صورتی که ما یک نظریه درست داشته باشیم، اما صرفاً در مورد آن صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم اما صرفا درباره آن بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I seem stark mute, yet inwardly do prate.
[ترجمه گوگل]من کاملاً لال به نظر می‌رسم، با این حال در باطن کارم را انجام می‌دهم
[ترجمه ترگمان]من کاملا ساکت به نظر می رسم، با این وجود، prate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I seem stark mute but inwardly do prate.
[ترجمه گوگل]من کاملاً لال به نظر می‌رسم، اما در باطن کارم را انجام می‌دهم
[ترجمه ترگمان]من کاملا ساکت به نظر می رسم، اما در دلم prate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am not afraid I am afraid spend courage tattle and prate.
[ترجمه گوگل]من نمی ترسم، می ترسم شجاعت خود را به حرف زدن و حرف زدن بپردازم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه متاسفانه من از این که courage و prate را با هم prate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To talk or chatter idly or meaninglessly; babble or prate.
[ترجمه گوگل]بیهوده یا بی معنی صحبت کردن یا پچ پچ کردن؛ حرف زدن یا حرف زدن
[ترجمه ترگمان]حرف زدن یا وراجی یا وراجی یا babble
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبارت سازی (اسم)
rant, bombast, grandiloquence, elocution, eloquence, oratory, prate

ورور (اسم)
buzz, prate, prattle

وراجی (اسم)
palaver, chattiness, claver, gabble, prate, cackle, jaw

پچ پچ (اسم)
prate, chatter, whisper

یاوه گویی (اسم)
prate

پرگویی (اسم)
prate, verbosity, prolixity, verbalization

ژاژخایی (اسم)
prate

وراجی کردن (فعل)
jabber, chaffer, blab, verbalize, yak, claver, gabble, rattle, prate, yaup, yawp

یاوه گویی کردن (فعل)
prate, fribble

هرزه درایی کردن (فعل)
prate, jaw

انگلیسی به انگلیسی

• chatter, talk about trivial matters, babble, gab; express foolishly, utter using nonsensical talk

پیشنهاد کاربران

بپرس