prang


(انگلیس - خودمانی)، حمله با هواپیمای بمب افکن، تصادم، سخت بمباران کردن

جمله های نمونه

1. She pranged her mother's car a week after she passed her driving test.
[ترجمه گوگل]او یک هفته پس از قبولی در آزمون رانندگی مادرش، ماشین مادرش را بازی کرد
[ترجمه ترگمان]یک هفته پس از پاس دادن امتحان رانندگی مادرش، اتومبیل مادرش را زیر پا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The truck pranged the other bus.
[ترجمه گوگل]کامیون به اتوبوس دیگر ضربه زد
[ترجمه ترگمان]کامیون با اتوبوس دیگر حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The taxi pranged up a truck and the driver got killed immediately.
[ترجمه شاپور نصرالهی پور] تاکسی با یک کامیون تصادف سختی کرد و راننده آن بلافاصله کشته شد.
|
[ترجمه گوگل]تاکسی یک کامیون را گرفت و راننده بلافاصله کشته شد
[ترجمه ترگمان]تاکسی یک کامیون را منفجر کرد و راننده بلافاصله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That brash boy has been careless enough to prang up his girlfriend.
[ترجمه گوگل]آن پسر گستاخ به اندازه کافی بی توجه بوده که دوست دخترش را به سخره بگیرد
[ترجمه ترگمان]اون پسر شنگول به اندازه کافی بی دقتی کرده که یه تصادف با دوست دخترش انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's had a bit of a prang.
[ترجمه گوگل]او یک مقدار شوخی داشته است
[ترجمه ترگمان]او یک تصادف جزیی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pilot pranged up the plane, but he was all right.
[ترجمه گوگل]خلبان هواپيما را گرفت، اما حالش خوب بود
[ترجمه ترگمان]خلبان هواپیما رو منفجر کرد اما حالش خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's pranged his new bike.
[ترجمه گوگل]او دوچرخه جدیدش را پر کرده است
[ترجمه ترگمان]داره با دوچرخه جدیدش کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prang your opponent with your lance to turn him into an egg.
[ترجمه گوگل]حریف خود را با نیزه خود کوبید تا او را به یک تخم مرغ تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]رقیب تو با نیزه تو تا اونو تبدیل به یک تخم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had had numerous prangs and near misses in his motoring life and not one of them had been his fault.
[ترجمه گوگل]او در زندگی اتومبیلرانی‌اش تقصیرهای زیادی را تجربه کرده بود و یکی از آنها تقصیر او نبود
[ترجمه ترگمان]او بارها و بارها در زندگی motoring و حتی یکی از آنان خطا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The driver is Ernie Prang, an elderly wizard wearing very thick glasses.
[ترجمه گوگل]راننده، ارنی پرنگ، جادوگر سالخورده ای است که عینک های بسیار ضخیم به چشم دارد
[ترجمه ترگمان]راننده ارنی Prang و یک جادوگر سالخورده که عینک ته استکانی به چشم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of the boys has been careless enough to prang up his girl friend.
[ترجمه گوگل]یکی از پسرها به اندازه کافی بی خیال دوست دخترش شده است
[ترجمه ترگمان]یکی از پسرها به اندازه کافی بی دقتی کرده که اون دوست دخترش رو به خطر بندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A: The best part about motor sports is when they prang.
[ترجمه گوگل]پاسخ: بهترین بخش در مورد ورزش های موتوری زمانی است که آنها شوخی می کنند
[ترجمه ترگمان]پاسخ: بهترین بخش مربوط به ورزش های موتوری زمانی است که آن ها از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Prang is a slang term used to describe a small crash or collision. It is often used in British English and can refer to accidents involving vehicles or other objects.
اصطلاح عامیانه
یک تصادف یا برخورد کوچک
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود و می تواند به تصادفات مربوط به وسایل نقلیه یا اشیاء دیگر اشاره کند.
**************************************************************************************************
مثال؛
“I had a prang with a cyclist while driving through the city. ”
If someone asks about a scratch on your car, you might say, “I got a prang while parking in a tight spot. ”
When discussing minor accidents, you might hear, “I had a prang with a shopping cart at the supermarket. ”

prang
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-accident/
Fender bender , minor acccident, مالش جزیی در طی تصادف

بپرس