prance

/ˈpræns//prɑːns/

معنی: با تکبر راه رفتن، جفتک زدن، خرامیدن، سوار اسب چموش شدن، روی دو پا بلند شدن
معانی دیگر: چمیدن، لبخیدن، گرازیدن، مچیدن، چامیدان، جولان دادن، (اسب - به ویژه هنگام راه رفتن) روی دوپا بلند شدن، لک رفتن، سوار اسب خرامنده شدن، (اسب را) به خرامش در آوردن، شاد و جست و خیز کنان راه رفتن، خرامش، گام برداری خود نمایانه، خرامش از روی تکبر، در موراسب روی دو پا بلندشدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prances, prancing, pranced
(1) تعریف: to move forward by raising the front legs and springing with the hind legs, as a horse does.

(2) تعریف: to ride a horse that is moving in this way.

(3) تعریف: to move or walk about in a lively, happy manner; strut.
مشابه: bounce, caper, strut, trip
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to make (a horse) prance.
اسم ( noun )
مشتقات: prancingly (adv.), prancer (n.)
• : تعریف: the act or an instance of prancing.
مشابه: trip

جمله های نمونه

1. We used to prance around our bedroom pretending to be pop stars.
[ترجمه سها] ما اطراف اتاق خوابمان با ناز راه می رفتیم و وانمود می کردیم که پاپ استار هستیم.
|
[ترجمه گوگل]ما عادت داشتیم دور اتاق خوابمان شوخی کنیم و وانمود کنیم که ستاره های پاپ هستیم
[ترجمه ترگمان]ما عادت داشتیم که توی اتاق خوابمون پرواز کنیم و وانمود کنیم که ستاره های پاپ هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Tans immediately began to prance around him, laughing and howling.
[ترجمه گوگل]تانزها بلافاصله شروع کردند به خندیدن و زوزه زدن در اطراف او
[ترجمه ترگمان]The بلافاصله شروع به پریدن در اطراف او کردند، خندیدن و زوزه کشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They prance about with their eyes closed, speaking in tongues.
[ترجمه گوگل]آنها با چشمان بسته به شوخی می پردازند و به زبان ها صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها با چشمانشان بسته می شوند و به زبان حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A real man didn't prance around and yap at the mouth and preen for the camera.
[ترجمه گوگل]یک مرد واقعی به دور و بر و هق هق در دهان و تظاهر به دوربین
[ترجمه ترگمان]یک مرد واقعی بالا و پایین می پرد و به سمت دوربین حرکت می کند و به دوربین نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Whether may or not to use prance the message TT browser browse QQ space?
[ترجمه گوگل]آیا می توان از پیام TT مرورگر فضای QQ را مرور کرد یا خیر؟
[ترجمه ترگمان]این که آیا استفاده از این پیغام در مرورگر پیغام TT در فضای QQ استفاده می شود یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then the figure flung its hands away from its face and began to prance wildly, waving its fists above its spiky hair.
[ترجمه گوگل]سپس فیگور دست‌هایش را از صورتش دور کرد و شروع کرد به شوخی وحشیانه و مشت‌هایش را بالای موهای سیخ‌دارش تکان می‌داد
[ترجمه ترگمان]سپس پیکر خود را از روی صورتش کنار زد و وحشیانه به حرکت در آمد و مشت ها را بالای موهای spiky تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The men came into the courtyard and he began to prance, just out of their reach.
[ترجمه گوگل]مردها به داخل حیاط آمدند و او دور از دسترس آنها شروع به خندیدن کرد
[ترجمه ترگمان]مردها وارد حیاط شدند و او شروع به پریدن کرد و از دسترس آن ها خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Which is not a line you'd read as Rebecca Wells's characters prance across the bayou.
[ترجمه گوگل]این خطی نیست که وقتی شخصیت‌های ربکا ولز در حیاط پرسه می‌زنند بخوانید
[ترجمه ترگمان]کدام یک از آن خطی نیست که آن طور که حروف ربکا ولز در کنار هم قرار گرفته بودند، خوانده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we had every klutz jump into the orchestra pit, or prance on the opera stage, or slop paint with Picasso, we would have some great parties but no art.
[ترجمه گوگل]اگر هر کلوتز به گودال ارکستر می‌پرید، یا روی صحنه اپرا بازی می‌کرد، یا با پیکاسو نقاشی می‌کردیم، مهمانی‌های عالی می‌گرفتیم، اما هنر نداشتیم
[ترجمه ترگمان]اگر همه klutz به داخل the می پریدند، یا بر روی صحنه اپرا می پریدند، یا نقاشی های رنگی با پیکاسو انجام می دادیم، برخی مهمانی های بزرگ داشتیم، اما هیچ هنری نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But when I'm thinking about war, I don't want to prance around the Maypole.
[ترجمه گوگل]اما وقتی به جنگ فکر می‌کنم، نمی‌خواهم در اطراف می‌پل شوخی کنم
[ترجمه ترگمان]اما وقتی به جنگ فکر می کنم، نمی خواهم در اطراف خانه پرسه بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So the horse, rather shabby, stood in an arrested prance in the boy's bedroom.
[ترجمه گوگل]بنابراین اسب، نسبتاً کهنه، در یک شوخی دستگیر شده در اتاق خواب پسر ایستاد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، اسب، نسبتا کهنه، در اتاق خواب بچه به حرکت در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با تکبر راه رفتن (فعل)
brag, swagger, prance

جفتک زدن (فعل)
prance, capriole, tittup

خرامیدن (فعل)
stalk, prance, peacock, strut, walk elegantly, walk gracefully, walk smoothly

سوار اسب چموش شدن (فعل)
prance

روی دو پا بلند شدن (فعل)
prance

انگلیسی به انگلیسی

• dance, caper; jump, skip; gallop, trot; proud strut, arrogant gait
dance, caper; jump, leap, spring; behave arrogantly, behave boastfully
if someone prances around, they walk with exaggerated movements.
when a horse prances, it moves with quick, high steps.

پیشنهاد کاربران

مثال:
One evening when there were displayed before him prancing steeds
یک روز عصر وقتی در برابر او اسبهای اصیل با خرامیدن بر روی دو تا {گام برداشتن های خودنمایانه} به نمایش گذاشته شده بودند.
I believe in you Prance lion
Give us a little bit of faith
من بهت ایمان دارم سلطان
بزن یه ذره ایمانمون بره بالا
شاد و جست و خیز کنان راه رفتن
جولان
خرامیدن اسب روی دو پا، یورتمه رفتن اسب
مثال:
. Horses prance trough a silver storm
اسبها از میان یک طوفان نقره ای ( اشاره به برف و بوران ) یورتمه میروند.

بپرس