1. She rose to power by being a political pragmatist who took advantage of every opportunity that presented itself.
[ترجمه گوگل]او با یک عملگرای سیاسی که از هر فرصتی که پیش می آمد استفاده می کرد به قدرت رسید
[ترجمه ترگمان]او با یک عمل گرای سیاسی به قدرت رسید که از هر فرصتی که خودش را ارائه می داد بهره می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He is a political pragmatist, not an idealist.
[ترجمه گوگل]او یک عملگرای سیاسی است، نه یک ایده آلیست
[ترجمه ترگمان]او یک عملگرا سیاسی است، نه یک idealist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The successful teacher is invariably a pragmatist and a realist.
[ترجمه گوگل]معلم موفق همیشه یک عمل گرا و یک واقع گرا است
[ترجمه ترگمان]معلم موفق همواره یک عملگرا و یک realist است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The pragmatist knows it better than the idealist. 97 excess A sledge-hammer to crack a nut.
[ترجمه گوگل]عملگرا بهتر از ایده آل گرا می داند 97 اضافی یک چکش سورتمه برای شکستن مهره
[ترجمه ترگمان]The این را بهتر از the می داند بیش از ۹۷ یک چکش برای شکستن یک مهره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A pragmatist judge will find room in his working theory of as if legal rights for some doctrine of precedent.
[ترجمه گوگل]یک قاضی پراگماتیست در نظریه کاری خود که گویی حقوق قانونی برای برخی آموزه های سابقه دارد، جایی پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]یک قاضی عملگرا، در نظریه کار خود به عنوان یک حقوق قانونی برای برخی از اصول سابقه، اتاق پیدا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The pragmatist is more flexible, recognising that exceptions do arise and must be practically catered for.
[ترجمه گوگل]عملگرا انعطافپذیرتر است و تشخیص میدهد که استثنائات به وجود میآیند و باید عملاً مورد توجه قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]pragmatist انعطاف پذیرتر است و تشخیص می دهد که استثناها ایجاد می شوند و باید عملا برآورده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Mr Olasky, the pragmatist leader, suggests a compromise.
[ترجمه گوگل]آقای اولاسکی، رهبر پراگماتیست، یک مصالحه را پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]آقای Olasky، رهبر عملگرا، پیشنهاد مصالحه را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. By all accounts, Rajoub is a pragmatist with a keen sense of planning and organization.
[ترجمه گوگل]به هر حال، راجوب یک عملگرا با حس برنامهریزی و سازماندهی است
[ترجمه ترگمان]با تمام حساب ها، Rajoub یک عملگرا با حس قوی برنامه ریزی و سازمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A pragmatist judge might possibly decide, in such a case, to overrule these past decisions.
[ترجمه گوگل]یک قاضی عملگرا ممکن است در چنین موردی تصمیم بگیرد که این تصمیمات گذشته را رد کند
[ترجمه ترگمان]یک قاضی عملگرا ممکن است در چنین موردی تصمیم بگیرد که این تصمیمات گذشته را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was, however, a pragmatist and a realist who favoured close relations with the United States.
[ترجمه گوگل]با این حال، او یک عملگرا و واقعگرا بود که طرفدار روابط نزدیک با ایالات متحده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، او یک عملگرا و یک واقع بین بود که روابط نزدیکی با ایالات متحده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But I'm a pragmatist and you can't make a living with the Chinese language in Singapore.
[ترجمه گوگل]اما من یک عمل گرا هستم و شما نمی توانید با زبان چینی در سنگاپور امرار معاش کنید
[ترجمه ترگمان]اما من یک عملگرا هستم و شما نمی توانید با زبان چینی در سنگاپور زندگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But he is a pragmatist, albeit a principled one.
[ترجمه گوگل]اما او یک عملگرا است، هرچند اصولگرا
[ترجمه ترگمان]اما او یک عملگرا است، اگرچه یک عملگرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Carol Bartz is now in, and she's a pragmatist allied tothat Yahoo's profits have slumped seriously.
[ترجمه گوگل]کارول بارتز در حال حاضر وارد شده است، و او یک متحد عمل گرا است که سود یاهو به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]اکنون کارول Bartz در آن است و او یک نظر است که منافع یاهو با این کار جدی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One is a hard - working pragmatist, the other a mercurial idealist.
[ترجمه گوگل]یکی یک پراگماتیست سخت کوش است و دیگری یک ایده آل گرا
[ترجمه ترگمان]یکی a hard و دیگر a mercurial است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید