powerlessness


بی نیرویی، بی زوری، بی قوتی، ضعف، عدم توانایی، بی نفوذی

جمله های نمونه

1. Dread is produced by a powerlessness.
[ترجمه گوگل]ترس ناشی از ناتوانی است
[ترجمه ترگمان]این ترس توسط یک ناتوانی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I listened to many tales of powerlessness, of personal degradation, hopelessness and unhappiness.
[ترجمه گوگل]من به داستان های بسیاری از ناتوانی، انحطاط شخصی، ناامیدی و ناراحتی گوش دادم
[ترجمه ترگمان]به داستان های بسیاری از درماندگی و بیچارگی و بیچارگی و بیچارگی گوش می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps there is no greater feeling of powerlessness, and despair, than seeing a home fill up with water.
[ترجمه گوگل]شاید هیچ احساس ناتوانی و ناامیدی بالاتر از دیدن خانه ای پر از آب نباشد
[ترجمه ترگمان]شاید احساس عدم قدرت و نومیدی بیشتری نسبت به دیدن خانه پر از آب وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Certainly, one of the prime reasons for powerlessness is lack of obedience.
[ترجمه گوگل]مسلماً یکی از دلایل اصلی ناتوانی، عدم اطاعت است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که یکی از دلایل اصلی ناتوانی، عدم اطاعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But I to starboard and I am so powerlessness.
[ترجمه گوگل]اما من به سمت راست و من بسیار ناتوان هستم
[ترجمه ترگمان]اما من به سمت راست منحرف شدم و خیلی powerlessness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her past unresolved feelings of anger and powerlessness were projected onto Harris's watching TV.
[ترجمه گوگل]احساسات حل نشده قبلی او از خشم و ناتوانی در تماشای تلویزیون هریس پخش شد
[ترجمه ترگمان]گذشته او از احساسات حل نشده خشم و ناتوانی در تلویزیون تماشای تلویزیون هریس پیش بینی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Powerlessness is a state of mind. If you think you are powerless, you are.
[ترجمه گوگل]ناتوانی یک حالت ذهنی است اگر فکر می کنید ناتوان هستید، دارید
[ترجمه ترگمان]powerlessness ذهنی است اگر فکر می کنی ضعیف هستی، هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Women's representation helps keep them inplace of relative powerlessness.
[ترجمه گوگل]نمایندگی زنان به آنها کمک می‌کند که در جای ناتوانی نسبی باقی بمانند
[ترجمه ترگمان]نمایش زنان به حفظ ناتوانی نسبی آن ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Letting go is to admit powerlessness; Which means the outcome is not in my hands.
[ترجمه گوگل]رها کردن یعنی اعتراف به ناتوانی یعنی نتیجه در دست من نیست
[ترجمه ترگمان]اجازه دادن به ناتوانی، عدم پذیرش ناتوانی است؛ که به این معنی است که نتیجه در دست من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A significant cause of stress in the workplace is a sense of powerlessness and lack of control.
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل مهم استرس در محیط کار، احساس ناتوانی و عدم کنترل است
[ترجمه ترگمان]دلیل مهم استرس در محیط کار، احساس ناتوانی و عدم کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If we can't bring our problems under control, feelings of powerlessness and despair often ensue.
[ترجمه گوگل]اگر نتوانیم مشکلات خود را تحت کنترل در آوریم، احساس ناتوانی و ناامیدی اغلب به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]اگر نتوانیم مشکلات خود را تحت کنترل، احساس ناتوانی و ناامیدی مطرح کنیم اغلب در پی آن هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are moving into an era when frailty, fragility and powerlessness are simply not enough.
[ترجمه گوگل]ما در حال حرکت به عصری هستیم که ضعف، شکنندگی و ناتوانی به سادگی کافی نیست
[ترجمه ترگمان]ما در حال حرکت به دورانی هستیم که ضعف، شکنندگی و ضعف به سادگی کافی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gadaffi first floated the idea in 199 arguing that it offered the best chance of escaping poverty and powerlessness.
[ترجمه گوگل]قذافی برای اولین بار این ایده را در سال 199 مطرح کرد و استدلال کرد که این ایده بهترین شانس را برای فرار از فقر و ناتوانی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]قذافی ابتدا این ایده را در ۱۹۹ مورد بحث قرار داد و مدعی شد که بهترین شانس فرار از فقر و ناتوانی را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The revelations of evil that I had experienced had brought me only to confusion and powerlessness.
[ترجمه گوگل]افشاگری های شیطانی که تجربه کرده بودم، تنها مرا به سردرگمی و ناتوانی رسانده بود
[ترجمه ترگمان]نکات شیطانی که من تجربه کرده بودم فقط موجب سردرگمی و ناتوانی من شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• weakness, impotence, helplessness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : power / empower
✅️ اسم ( noun ) : power / empowerment / powerfulness / powerlessness
✅️ صفت ( adjective ) : empowered / empowering / powered / powerful / powerless
✅️ قید ( adverb ) : powerfully / powerlessly
عجز، ناتوانی، ضعف، انفعال

بپرس