powerfully

/ˈpɑʊ.ər.fə.li//ˈpɑʊ.ər.fə.li/

نیرومندانه، با توانایی، مقتدرانه، ازروی اقتدار، زیاد، بسیار

جمله های نمونه

1. He felt himself so powerfully attracted to the scientific ideal.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که به شدت جذب ایده آل های علمی شده است
[ترجمه ترگمان]خود را چنان نیرومند می دید که به سوی ایده آل علمی مجذوب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We probably can no longer as before, so powerfully love, until all cried out.
[ترجمه گوگل]ما احتمالاً دیگر نمی‌توانیم مثل قبل، چنان قدرتمندانه عشق بورزیم، تا زمانی که همه فریاد بزنند
[ترجمه ترگمان]احتمالا تا قبل از آن که همه فریاد بکشند، ما هم دیگر نمی توانیم این عشق را تحمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She kicked the ball so powerfully that it flew over the hedge.
[ترجمه گوگل]او آنقدر به توپ ضربه زد که توپ از بالای پرچین عبور کرد
[ترجمه ترگمان]چنان به توپ ضربه زد که از روی پرچین پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The railway station smelt powerfully of cats and drains.
[ترجمه گوگل]ایستگاه راه آهن بوی قوی گربه و زهکشی می داد
[ترجمه ترگمان]از ایستگاه راه آهن بوی گربه و drains به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Never before had he felt himself so powerfully attracted to the idea.
[ترجمه گوگل]پیش از این هرگز خود را به این شدت جذب این ایده نکرده بود
[ترجمه ترگمان]پیش از آن هرگز خود را چنان نیرومند احساس نکرده بود که این فکر به ذهنش خطور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation.
[ترجمه گوگل]تجربیات او به شدت با من طنین انداز می شود و مانند من در موقعیت خانوادگی مشابهی زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]در حالی که من در شرایط خانوادگی مشابهی زندگی می کنم، تجربیات او با قدرت زیادی برای من طنین می اندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She smelled powerfully of bath salts and unguents.
[ترجمه گوگل]او بوی قوی نمک حمام و مواد زائد را می داد
[ترجمه ترگمان]او بوی نمک حمام و unguents را می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's a play — painful, funny and powerfully acted.
[ترجمه گوگل]این یک نمایشنامه است - دردناک، خنده دار و قدرتمند
[ترجمه ترگمان]این یک بازی است - دردناک، بامزه و قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He argued powerfully and persuasively against capital punishment.
[ترجمه گوگل]او با قدرت و قانع کننده علیه مجازات اعدام استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]او با قدرت و متقاعد کننده ای در برابر مجازات اعدام بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not so tall and powerfully built that she felt as though she might break if he so much as touched her.
[ترجمه گوگل]نه آنقدر بلند و قوی که احساس کند اگر آنقدر او را لمس کند ممکن است بشکند
[ترجمه ترگمان]نه آنقدر بلند و نیرومند که احساس می کرد که اگر به او دست زده باشد می تواند از هم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nine were more powerfully motivated by a wish to escape from their present job, and expressed relief over leaving it.
[ترجمه گوگل]9 نفر با انگیزه‌ی قوی‌تری از تمایل به فرار از شغل فعلی‌شان برانگیختند و از ترک آن ابراز آرامش کردند
[ترجمه ترگمان]نه نفر از آن ها با قدرت بیشتری از شغل فعلی خود فرار کردند و از ترک آن ابراز آسودگی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Crack is a cheaper, smokable form which is powerfully addictive.
[ترجمه گوگل]کراک یک شکل ارزان تر و قابل دود است که به شدت اعتیاد آور است
[ترجمه ترگمان]ترک یک شکل ارزان تر و smokable است که به شدت اعتیادآور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then, flexing their powerfully muscled silver bodies, they thrash their tails and leap from the water.
[ترجمه گوگل]سپس، بدن‌های نقره‌ای قدرتمند خود را خم می‌کنند، دم‌های خود را به هم می‌کوبند و از آب می‌پرند
[ترجمه ترگمان]سپس، بدن های قوی و عضلانی خود را باز می کنند و دم خود را تکان می دهند و از آب می جهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Life, she felt vaguely but powerfully, was more than fervent chats about great literature.
[ترجمه گوگل]او به طور مبهم اما قدرتمند احساس می کرد که زندگی چیزی فراتر از گفتگوهای پرشور درباره ادبیات بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]زندگی، به طرزی مبهم اما نیرومند، بیش از گفتگوهای پرشور درباره ادبیات بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• forcefully, intensely; mightily, with great strength; authoritatively, influentially; potently, effectively

پیشنهاد کاربران

1. قوی 2. ( بو ) بطور زننده ای 3. به شدت. عمیقا
مثال:
a powerfully masculine man
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : power / empower
✅️ اسم ( noun ) : power / empowerment / powerfulness / powerlessness
✅️ صفت ( adjective ) : empowered / empowering / powered / powerful / powerless
✅️ قید ( adverb ) : powerfully / powerlessly
کاملاً
به شدت، شدیدا، بسیار

بپرس