🔸 معادل فارسی: 
چرخش قدرت / گردش سیاسی / انتقال دوره ای قدرت
در زبان محاوره ای:
نوبتی شدن قدرت / جابه جایی مسئولیت ها / اینکه یه گروه دیگه بیاد سر کار
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – گردش نخبگان ) :**
فرآیند یا اصل سیاسی که طی آن قدرت بین گروه ها، احزاب، یا مناطق مختلف به صورت دوره ای یا قانونی جابه جا می شود
مثال: Power rotation ensures that no single group dominates leadership indefinitely.
چرخش قدرت تضمین می کنه که هیچ گروهی برای همیشه رهبری رو در اختیار نداشته باشه.
2. ** ( حقوقی – سازوکار دموکراتیک ) :**
ابزاری برای تقویت دموکراسی، جلوگیری از تمرکز قدرت، و ایجاد فرصت برابر برای مشارکت سیاسی
مثال: Constitutional term limits support power rotation.
محدودیت های قانونی دوره ای از چرخش قدرت حمایت می کنن.
3. ** ( فرهنگی – توازن منطقه ای یا قومی ) :**
در برخی کشورها، برای حفظ توازن قومی، منطقه ای، یا مذهبی، قدرت به صورت نوبتی بین گروه های مختلف منتقل می شود
مثال: In Nigeria, power rotation between the north and south is a sensitive political issue.
در نیجریه، چرخش قدرت بین شمال و جنوب یک مسئله ی سیاسی حساسه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
political turnover – leadership rotation – regime change – alternation of power – democratic transition 
چرخش قدرت / گردش سیاسی / انتقال دوره ای قدرت
در زبان محاوره ای:
نوبتی شدن قدرت / جابه جایی مسئولیت ها / اینکه یه گروه دیگه بیاد سر کار
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – گردش نخبگان ) :**
فرآیند یا اصل سیاسی که طی آن قدرت بین گروه ها، احزاب، یا مناطق مختلف به صورت دوره ای یا قانونی جابه جا می شود
مثال: Power rotation ensures that no single group dominates leadership indefinitely.
چرخش قدرت تضمین می کنه که هیچ گروهی برای همیشه رهبری رو در اختیار نداشته باشه.
2. ** ( حقوقی – سازوکار دموکراتیک ) :**
ابزاری برای تقویت دموکراسی، جلوگیری از تمرکز قدرت، و ایجاد فرصت برابر برای مشارکت سیاسی
مثال: Constitutional term limits support power rotation.
محدودیت های قانونی دوره ای از چرخش قدرت حمایت می کنن.
3. ** ( فرهنگی – توازن منطقه ای یا قومی ) :**
در برخی کشورها، برای حفظ توازن قومی، منطقه ای، یا مذهبی، قدرت به صورت نوبتی بین گروه های مختلف منتقل می شود
مثال: In Nigeria, power rotation between the north and south is a sensitive political issue.
در نیجریه، چرخش قدرت بین شمال و جنوب یک مسئله ی سیاسی حساسه.
________________________________________
🔸 مترادف ها: