🔸 معادل فارسی:
اختیار مالی / قدرت تخصیص بودجه / کنترل منابع مالی
در زبان محاوره ای:
کنترل پول دستشه، بودجه رو اون تعیین می کنه، کیسه دست اونه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – قانون گذاری ) :**
اختیاری که به نهاد قانون گذار ( مثل مجلس ) اجازه می ده بودجه ی دولت را تصویب، تخصیص یا قطع کند
مثال: Congress holds the power of the purse in the U. S. government.
در دولت آمریکا، قدرت مالی دست کنگره است.
2. ** ( نظارتی – محدودکننده ) :**
ابزاری برای کنترل یا محدود کردن عملکرد اجرایی از طریق بودجه
مثال: Parliament used its power of the purse to block military spending.
پارلمان با استفاده از قدرت مالی، بودجه ی نظامی را متوقف کرد.
3. ** ( استعاری – خانوادگی یا سازمانی ) :**
در موقعیت های غیررسمی، اشاره به کسی که تصمیم گیرنده ی مالی است
مثال: In our house, mom has the power of the purse.
توی خونه ی ما، مامان تصمیم گیرنده ی مالیه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
budgetary control – financial authority – fiscal power – funding control
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی:
در انگلیسی، این اصطلاح هم در سیاست رسمی ( مثل کنگره یا پارلمان ) و هم در گفت وگوهای روزمره ( مثل خانواده یا شرکت ) استفاده می شه
در سیاست، این قدرت یکی از ابزارهای اصلی برای اعمال نظارت و جلوگیری از سوءاستفاده اجرایی است
اختیار مالی / قدرت تخصیص بودجه / کنترل منابع مالی
در زبان محاوره ای:
کنترل پول دستشه، بودجه رو اون تعیین می کنه، کیسه دست اونه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – قانون گذاری ) :**
اختیاری که به نهاد قانون گذار ( مثل مجلس ) اجازه می ده بودجه ی دولت را تصویب، تخصیص یا قطع کند
مثال: Congress holds the power of the purse in the U. S. government.
در دولت آمریکا، قدرت مالی دست کنگره است.
2. ** ( نظارتی – محدودکننده ) :**
ابزاری برای کنترل یا محدود کردن عملکرد اجرایی از طریق بودجه
مثال: Parliament used its power of the purse to block military spending.
پارلمان با استفاده از قدرت مالی، بودجه ی نظامی را متوقف کرد.
3. ** ( استعاری – خانوادگی یا سازمانی ) :**
در موقعیت های غیررسمی، اشاره به کسی که تصمیم گیرنده ی مالی است
مثال: In our house, mom has the power of the purse.
توی خونه ی ما، مامان تصمیم گیرنده ی مالیه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی:
در انگلیسی، این اصطلاح هم در سیاست رسمی ( مثل کنگره یا پارلمان ) و هم در گفت وگوهای روزمره ( مثل خانواده یا شرکت ) استفاده می شه
در سیاست، این قدرت یکی از ابزارهای اصلی برای اعمال نظارت و جلوگیری از سوءاستفاده اجرایی است