powder keg

/ˈpaʊdərˈkeɡ//ˈpaʊdəkeɡ/

بشکه ی باروت، چلیک یابشکه باروت، چیز قابل انفجار

جمله های نمونه

1. We're sitting on a powder keg of racial tension in the city.
[ترجمه گوگل]ما روی بشکه باروت تنش نژادی در شهر نشسته ایم
[ترجمه ترگمان]ما روی یک بشکه باروت از فشار نژادی در شهر نشسته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Since the riot, the city has been a powder keg waiting to explode.
[ترجمه گوگل]از زمان شورش، شهر تبدیل به یک انبار باروت در انتظار انفجار بوده است
[ترجمه ترگمان]از زمان شورش، شهر یک بشکه باروت است که منتظر منفجر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new tax is a political powder keg which could result in widespread violence.
[ترجمه گوگل]مالیات جدید یک انبار باروت سیاسی است که می تواند منجر به خشونت گسترده شود
[ترجمه ترگمان]مالیات جدید یک بشکه باروت سیاسی است که می تواند منجر به خشونت گسترده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The place was a powder keg.
[ترجمه گوگل]آنجا انبار باروت بود
[ترجمه ترگمان]اونجا یه بشکه باروت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Global poverty is a powder keg that could be ignited by our indifference.
[ترجمه گوگل]فقر جهانی انبار باروتی است که می تواند با بی تفاوتی ما شعله ور شود
[ترجمه ترگمان]فقر جهانی یک بشکه باروت است که از لاقیدی ما آتش می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This whole place is a powder keg!
[ترجمه گوگل]تمام این مکان یک انبار باروت است!
[ترجمه ترگمان]کل اینجا یه بشکه باروت هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Global poverty a powder keg that could be ignited by our indifference.
[ترجمه گوگل]فقر جهانی، بشکه باروتی است که می تواند با بی تفاوتی ما شعله ور شود
[ترجمه ترگمان]فقر جهانی یه بشکه باروت که میتونه توسط بی تفاوتی ما شعله ور بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This made the Middle East the powder keg.
[ترجمه گوگل]این امر خاورمیانه را تبدیل به انبار باروت کرد
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که خاور میانه به بشکه باروت برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The build-up of forces in the region is creating a powder keg.
[ترجمه گوگل]تجمع نیروها در منطقه باعث ایجاد یک انبار باروت می شود
[ترجمه ترگمان]ساخت نیروها در منطقه یک بشکه باروت را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unless these questions are solved, the region will remain a powder keg.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این سؤالات حل نشود، منطقه یک انبار باروت باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]اگر این سوالات حل شوند، منطقه یک بشکه باروت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ireland - home, as Joseph called it - had been a powder keg since the Easter Rising three years ago.
[ترجمه گوگل]ایرلند - به قول جوزف وطن - از زمان طلوع عید پاک سه سال پیش، انبار باروت بود
[ترجمه ترگمان]ایرلند - خانه، همان طور که جوزف آن را \"بشکه باروت\" می نامید، از سه سال پیش از قیام عید پاک، یک بشکه باروت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then all you need is a small sparking of the powder keg, and it's on.
[ترجمه گوگل]سپس تنها چیزی که نیاز دارید یک جرقه کوچک در ظرف باروت است و روشن است
[ترجمه ترگمان]پس تنها چیزی که لازم داری یک جرقه کوچک از بشکه باروت است و روشنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• barrel of explosives; situation that could explode at any moment
if you describe a situation or an area as a powder keg, you mean that it is very dangerous and could become violent at any time.

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• بشکه باروت ( معنی تحت اللفظی )
• وضعیت انفجاری یا بحرانی
• در زبان محاوره ای: شرایطیه که هر لحظه ممکنه بترکه، مثل بشکه باروته
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( تاریخی – اصلی ) :** ظرفی پر از باروت که در گذشته برای جنگ یا ذخیره ی مواد منفجره استفاده می شد.
- مثال: *The soldiers stored powder kegs in the fort. *
سربازان **بشکه های باروت** را در قلعه ذخیره کردند.
2. ** ( استعاری – سیاسی/اجتماعی ) :** موقعیتی بسیار حساس و پرتنش که هر لحظه ممکن است به بحران یا انفجار منجر شود.
- مثال: *The Balkans were called the powder keg of Europe. *
بالکان به عنوان **بشکه ی باروت اروپا** شناخته می شد.
3. ** ( محاوره ای – عمومی ) :** هر شرایطی که به طور بالقوه خطرناک یا غیرقابل کنترل است.
- مثال: *The meeting turned into a powder keg of emotions. *
جلسه به یک **وضعیت انفجاری احساسی** تبدیل شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
time bomb – tinderbox – volatile situation – crisis point – flashpoint
________________________________________
🔸 مثال ها:
• *The factory was a powder keg waiting to explode. *
کارخانه مثل یک **بشکه باروت آماده ی انفجار** بود.
• *The political situation is a powder keg. *
وضعیت سیاسی یک **شرایط انفجاری** است.
• *His anger made the room feel like a powder keg. *
خشم او باعث شد اتاق مثل یک **بشکه باروت** به نظر برسد.

وضعیت بحرانی و پرتنش
An explosive situation, a situation in which people are angry and ready to be violent
بمب ساعتی
✔️ وضعیت یا موقعیت مستعد ایجاد بحران و خشونت
SYN:
Tinderbox
شرایط بحرانی و خطرناک که ممکنه منجر به خشونت بشه
بشکه باروت
یک موقعیت خطرناک ( و مستعد ایجاد خشونت )
It is obvious to me that the situation is filled with peril, a real powder keg if I ever saw one.
We're sitting on a powder keg of racial tension in the city.