pouffe

جمله های نمونه

1. Willie sat back on the pouffe and traced his finger over the pictures.
[ترجمه گوگل]ویلی روی پفک نشست و انگشتش را روی عکس ها گذاشت
[ترجمه ترگمان]و یلی روی نیمکت نشست و انگشتش را روی عکس ها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ring glittered on its damson pouffe like some intra-uterine device.
[ترجمه گوگل]حلقه مانند یک دستگاه داخل رحمی بر روی پفک خود می درخشید
[ترجمه ترگمان] حلقه روی damson مثل یه دستگاه خونریزی داخلی می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was sitting on a pouffe to the side of the fire.
[ترجمه گوگل]روی پفکی کنار آتش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]روی نیمکتی در کنار بخاری نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pink pouffe was picked up in a shop in Glasgow.
[ترجمه گوگل]پفک صورتی از مغازه ای در گلاسکو برداشته شد
[ترجمه ترگمان]pouffe صورتی در فروشگاهی در گلاسکو پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After hitching her cover more firmly round her shoulders she made up the smouldering fire and sat on the pouffe.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پوششش را محکم‌تر دور شانه‌هایش بست، آتشی را که دود می‌کرد درست کرد و روی پفک نشست
[ترجمه ترگمان]پس از آن که پوشش خود را به دور شانه های او حلقه کرد بخاری را روشن کرد و روی the نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Kate puts her suitcase down on a green plastic-covered pouffe and gapes.
[ترجمه گوگل]کیت چمدانش را روی یک پفک سبز با روکش پلاستیکی می‌گذارد و می‌کشد
[ترجمه ترگمان]کیت چمدان او را روی یک پوشش پلاستیکی سبز رنگ و gapes قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• seat made from a large pillow; stool, ottoman; woman's hairstyle in which the hair is rolled in large airy puffs (from the 18th century)
a pouffe is a low, soft piece of furniture which is used for sitting on or for resting your feet on.

پیشنهاد کاربران

بپرس