pottery

/ˈpɑːtəri//ˈpɒtəri/

معنی: سفالگری، کوزه گری، ظروف سفالین، کوزه گر خانه
معانی دیگر: کارگاه کوزه گری، کارخانه ی سفالگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: potteries
(1) تعریف: ceramic ware such as mugs, plates, bowls, and vases.

(2) تعریف: the craft of making such items.

جمله های نمونه

1. representations in pottery of mice and frogs
نمونه های سفالی از موش و وزغ

2. This is a typical example of Roman pottery.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه معمولی از سفال رومی است
[ترجمه ترگمان]این نمونه نوعی سفالگری رومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His collection of ancient pottery is turning one hundred pieces.
[ترجمه ابوالفضل] مجموعه او از سفال باستانی صد قطعه است
|
[ترجمه گوگل]مجموعه سفال های باستانی او در حال تبدیل شدن به صد قطعه است
[ترجمه ترگمان]مجموعه او از سفال باستانی به صد تکه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bank refused further credit to the pottery.
[ترجمه گوگل]بانک از اعتبار بیشتر به سفال خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]این بانک اعتبار بیشتری به کوزه گری خود نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's giving a talk on early Roman pottery.
[ترجمه گوگل]او در مورد سفال های رومی اولیه سخنرانی می کند
[ترجمه ترگمان]او در اوایل pottery رومی سخنرانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The plastic arts include sculpture, pottery and painting.
[ترجمه گوگل]هنرهای پلاستیکی شامل مجسمه سازی، سفالگری و نقاشی است
[ترجمه ترگمان]هنرهای تجسمی شامل مجسمه سازی، سفالگری و نقاشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pottery was left to bake in the hot sun.
[ترجمه گوگل]ظروف سفالی را گذاشته بودند تا زیر آفتاب داغ بپزند
[ترجمه ترگمان]کوزه گری آن جا مانده بود که در آفتاب داغ پخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My sister likes to learn art pottery in her spare time.
[ترجمه گوگل]خواهرم دوست دارد در اوقات فراغت خود هنر سفالگری را یاد بگیرد
[ترجمه ترگمان]خواهرم دوست دارد در زمان فراغتش کوزه هنر را یاد بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is on pottery that representational art first appeared again in ancient Greece.
[ترجمه گوگل]در سفال است که هنر بازنمایی برای اولین بار در یونان باستان ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]در سفالگری است که هنر نمایشی اولین بار در یونان باستان ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pottery has been excavated from the site.
[ترجمه گوگل]سفال هایی از محل کاوش شده است
[ترجمه ترگمان]کوزه گری از محل حفر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's taking classes in pottery.
[ترجمه گوگل]او در کلاس های سفالگری شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]او در سفالگری کلاس های درس می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've been taking classes in pottery.
[ترجمه ...] من رفتم کلاس کوزه گری
|
[ترجمه گوگل]من در کلاس های سفالگری شرکت کرده ام
[ترجمه ترگمان]من کلاس ها رو در کوزه گری کار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. China's pottery is beautifully finished and has enjoyed a high prestige in the world.
[ترجمه گوگل]سفال چینی به زیبایی تمام شده است و از اعتبار بالایی در جهان برخوردار است
[ترجمه ترگمان]سفال چینی به زیبایی تمام شده است و از اعتبار بالایی در دنیا برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Archaeologists found pottery in the lowest level of the site.
[ترجمه گوگل]باستان شناسان سفال هایی را در پایین ترین سطح محوطه پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان pottery را در پایین ترین سطح این مکان یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some bowls were made of pottery and wood.
[ترجمه گوگل]برخی از کاسه ها از سفال و چوب ساخته شده بودند
[ترجمه ترگمان]بعضی از کاسه ها از سفال و چوب ساخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفالگری (اسم)
pottery

کوزه گری (اسم)
pottery

ظروف سفالین (اسم)
pottery

کوزه گر خانه (اسم)
pottery

تخصصی

[عمران و معماری] سفالکاری - سفالگری - سفالینه

انگلیسی به انگلیسی

• art of working with clay; vessels made of ceramic; potter's workshop
pottery is pots, dishes, and other objects made from clay.
pottery is also the craft or activity of making pottery.

پیشنهاد کاربران

pottery 2 ( n ) =pots, dishes, etc. made with clay that is baked in an oven, especially when they are made by hand, e. g. Roman pottery. a piece of pottery.
pottery
pottery 1 ( n ) ( pɑt̮əri ) =the clay that some dishes and pots are made of =the skill of making pots and dishes from clay, especially by hand
pottery
pottery: سفالگری
pottery ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: سفالینه
تعریف: ظروف و آثاری که از گِل پخته ساخته می‏شوند
در باستانشناسی به معنای سفال، ظرف سفالی
ظروف سفالی
سفال سازی، سفالینه سازی
کوزه های سفالی
کوزه گری یا سفالگری
سفالگری

بپرس