potentiometer

/pəˌtenʃiˈɒmɪtər//pəˌtenʃiˈɒmɪtə/

معنی: مقسم ولتاژ، پتانسیل سنج، توان سنج ولتاژ برق، نیرو سنج برق
معانی دیگر: (دستگاه سنجش و مهار پتانسیل برقی) تانش سنج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: potentiometric (adj.)
• : تعریف: an instrument that measures or controls electric potentials or electromotive forces by reference to a known or standard voltage.

جمله های نمونه

1. Turn the sliding contact of the potentiometer to approximately mid-position.
[ترجمه گوگل]کنتاکت کشویی پتانسیومتر را تقریباً در موقعیت وسط قرار دهید
[ترجمه ترگمان]تماس لغزشی ناحیه potentiometer را تقریبا تا حد وسط نصف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Turn the sliding contact of the potentiometer to approximately mid-position. Connect the battery.
[ترجمه گوگل]کنتاکت کشویی پتانسیومتر را تقریباً در موقعیت وسط قرار دهید باتری را وصل کنید
[ترجمه ترگمان]تماس لغزشی ناحیه potentiometer را تقریبا تا حد وسط نصف کنید باتری را متصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The 1M potentiometer should be prepared by attaching short wires to the centre and one of its outer terminals.
[ترجمه گوگل]پتانسیومتر 1M باید با اتصال سیم های کوتاه به مرکز و یکی از پایانه های بیرونی آن آماده شود
[ترجمه ترگمان]۱ M باید با اتصال سیم های اتصال کوتاه به مرکز و یکی از پایانه های خارجی خود آماده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A servo potentiometer that generates the signal for comparison with the input signal.
[ترجمه گوگل]سروو پتانسیومتر که سیگنال را برای مقایسه با سیگنال ورودی تولید می کند
[ترجمه ترگمان]یک فرمان یار که سیگنال را برای مقایسه با سیگنال ورودی تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wiper of the potentiometer is connected directly to the spindle.
[ترجمه گوگل]برف پاک کن پتانسیومتر مستقیماً به اسپیندل متصل می شود
[ترجمه ترگمان]پاک کن of به صورت مستقیم به spindle متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nut is widely used in electronic components, potentiometer, quartz core machine, lamp and so on.
[ترجمه گوگل]مهره به طور گسترده ای در قطعات الکترونیکی، پتانسیومتر، دستگاه هسته کوارتز، لامپ و غیره استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مفید است که به طور گسترده در اجزای الکترونیکی، potentiometer، ماشین هسته کوارتز، لامپ و غیره استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Potentiometer should not be wiry, but it is desirable to coal or multiturn .
[ترجمه گوگل]پتانسیومتر نباید سیمی باشد، اما مطلوب است که زغال سنگ یا چند دور باشد
[ترجمه ترگمان]potentiometer نباید قوی باشند، اما برای زغال سنگ و یا multiturn مطلوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The digital potentiometer's bandwidth determines the maximum data rate for signals transmitted through the potentiometer.
[ترجمه گوگل]پهنای باند پتانسیومتر دیجیتال حداکثر نرخ داده را برای سیگنال های ارسال شده از طریق پتانسیومتر تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]پهنای باند digital دیجیتال حداکثر سرعت داده برای سیگنال های منتقل شده از طریق potentiometer را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this paper, the autocontrol to Potentiometer Drill machine by industrial computers will be achieved.
[ترجمه گوگل]در این مقاله کنترل خودکار به دستگاه مته پتانسیومتر توسط کامپیوترهای صنعتی به دست خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، autocontrol به دستگاه مشق potentiometer توسط کامپیوترهای صنعتی به دست خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the contemporary acoustic equipment, usually uses the potentiometer to carry on the volume control.
[ترجمه گوگل]در تجهیزات آکوستیک معاصر، معمولاً از پتانسیومتر برای اجرای کنترل صدا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]در تجهیزات صوتی معاصر، معمولا از the برای اجرای کنترل حجم استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Digital potentiometer sensitivity adjustment and breakage location.
[ترجمه گوگل]تنظیم حساسیت پتانسیومتر دیجیتال و محل شکست
[ترجمه ترگمان]تنظیمات حساسیت potentiometer دیجیتال و موقعیت شکستگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In electronics, the moveable arm of a potentiometer.
[ترجمه گوگل]در الکترونیک، بازوی متحرک یک پتانسیومتر
[ترجمه ترگمان]در الکترونیک، بازوی متحرک of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nonpolarized capacitor C1 and potentiometer R a linear taper, determine the time constant of integrator IC1B.
[ترجمه گوگل]خازن غیرقطبی C1 و پتانسیومتر R یک مخروطی خطی، ثابت زمانی یکپارچه ساز IC1B را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]خازن nonpolarized C [ ۱ ] و potentiometer R یک شمع خطی، ثابت زمانی انتگرال گیر ساز را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As the computer technologies are applied widely, the potentiometer is used for the characteristic measurement of H.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که فناوری های کامپیوتری به طور گسترده ای استفاده می شوند، پتانسیومتر برای اندازه گیری مشخصه H استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تکنولوژی های کامپیوتر به طور گسترده اعمال می شوند، potentiometer برای اندازه گیری مشخصه H مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقسم ولتاژ (اسم)
potentiometer

پتانسیل سنج (اسم)
potentiometer

توان سنج ولتاژ برق (اسم)
potentiometer

نیرو سنج برق (اسم)
potentiometer

تخصصی

[شیمی] پتانسیل سنج
[عمران و معماری] پتانسیل سنج - پتانسیومتر
[برق و الکترونیک] پتانسیومتر، مقاومت قابل تنظیم و تغییر - پتانسیومتر 1. مقاومت متغیر که دارای تیغه اتصال قابل تنظیم پیوسته است که معمولاً روی محور گردانی نصب می شود و به صورت مستقیم ولتاژ اعمل می کند. آن را پات نیز می نامند ( واژه عامیانه ) 2. ابزاری برای اندازه گیری ولتاژ با متعادل کردن آن در برابر ولتاژ معلوم .
[زمین شناسی] نیرو سنج برق، توان سنج ولتاژ برق، پتانسیل سنج

انگلیسی به انگلیسی

• instrument for measuring electrical potential (electricity)

پیشنهاد کاربران

پتانسیومتر یک مقاومت الکتریکی سه پایانه با یک اتصال یا دکمه متحرک قابل تنظیم برای تقسیم ولتاژ است.

بپرس