potential

/pəˈtenʃl̩//pəˈtenʃl̩/

معنی: پتانسیل، عامل بالقوه، نهانی، پنهانی، بالقوه، ذخیرهای، دارای استعداد نهانی
معانی دیگر: اندرتوان، تانشی، (دستور زبان) امکانی، شایشی، امکان، استعداد، توانش، یارا، یارایی، (فیزیک - برق) فشار، اختلاف سطح، پادی، (در اصل) آنچه که نیرو دارد، نیرومند، قوی، زورمند، بالفعل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: capable of coming into existence; possible; latent.
مترادف: latent, possible
متضاد: actual
مشابه: dormant, likely, probable, prospective, quiescent

- They viewed the neighboring country's build up of weapons as a potential threat.
[ترجمه گوگل] آنها ساخت تسلیحات کشور همسایه را یک تهدید بالقوه می دانستند
[ترجمه ترگمان] آن ها به کشور همسایه برای ساخت سلاح به عنوان یک تهدید بالقوه نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: possibility or promise.
مترادف: promise
مشابه: capability, likelihood, possibility, power, prospect

- Tempers flared, and it was clear that there was potential for violence to break out.
[ترجمه گوگل] عصبانیت ها شعله ور شد و واضح بود که احتمال وقوع خشونت وجود دارد
[ترجمه ترگمان] Tempers شعله ور شد، و واضح بود که پتانسیل برای خشونت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Other companies weren't interested, but this one believed the idea had potential.
[ترجمه گوگل] شرکت‌های دیگر علاقه‌ای نداشتند، اما این یکی معتقد بود این ایده دارای پتانسیل است
[ترجمه ترگمان] شرکت های دیگر علاقه مند نبودند، اما این یکی اعتقاد داشت که این ایده پتانسیل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a certain skill or ability that may become developed.
مترادف: aptitude, capability, capacity, promise
مشابه: ability, faculty, gift, talent

- The coach could see that this inexperienced athlete had great potential as a ball player.
[ترجمه گوگل] مربی می دید که این ورزشکار کم تجربه پتانسیل بالایی به عنوان بازیکن توپ دارد
[ترجمه ترگمان] مربی می تواند ببیند که این ورزش کار بی تجربه پتانسیل زیادی به عنوان بازیکن توپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in an electrical circuit, the difference between the charge at one point and that at another point, which difference results in a flow of current.
مترادف: charge
مشابه: tension

جمله های نمونه

1. potential barrier
سد پتانسیل،سد تانش

2. potential energy
انرژی پتانسیل،کارمایه ی تانشی

3. a potential leader
یک پیشوای بالقوه (تانشی)

4. breeding potential
توان زادگیری

5. the potential for growth
استعداد رشد

6. the potential mood
وجه امکانی

7. the potential uses of this new device
کاربردهای بالقوه ی این اسباب

8. germany's military potential
توانش نظامی آلمان

9. the detection of hidden or potential diseases
تشخیص بیماری های نهفته یا تانشی

10. a study of the existing and potential book markets
بررسی بازارهای موجود و بالقوه کتاب (تانشی)

11. The company certainly has the potential for growth.
[ترجمه گوگل]این شرکت قطعا پتانسیل رشد را دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت قطعا پتانسیل رشد را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The potential financial boost is a double-edged sword .
[ترجمه گوگل]تقویت بالقوه مالی یک شمشیر دولبه است
[ترجمه ترگمان]افزایش بالقوه مالی یک شمشیر دولبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The city is finally realizing its tourism potential.
[ترجمه گوگل]این شهر بالاخره به ظرفیت های گردشگری خود پی می برد
[ترجمه ترگمان]این شهر در نهایت پتانسیل گردشگری خود را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه محیا قره خانی نژاد] این جمله اصلا از لغت potential استفاده نکرده
|
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Marx points out the potential conflicts below the surface of society.
[ترجمه گوگل]مارکس به تعارضات بالقوه زیر سطح جامعه اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]مارکس اشاره می کند که درگیری های بالقوه در زیر سطح جامعه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The law requires a detailed analysis of the potential impact on the environment of a proposed project.
[ترجمه گوگل]قانون مستلزم تجزیه و تحلیل دقیق تأثیر بالقوه بر محیط زیست یک پروژه پیشنهادی است
[ترجمه ترگمان]این قانون نیازمند تحلیل دقیق تاثیر بالقوه بر محیط یک پروژه پیشنهادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She's eyeing me up as a potential customer.
[ترجمه گوگل]او به من به عنوان یک مشتری بالقوه نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]او مرا به عنوان یک مشتری بالقوه برانداز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. First we need to identify actual and potential problems.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید مشکلات واقعی و احتمالی را شناسایی کنیم
[ترجمه ترگمان]اول باید مشکلات واقعی و بالقوه را شناسایی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The company's financial difficulties have deterred potential investors.
[ترجمه گوگل]مشکلات مالی شرکت سرمایه گذاران بالقوه را منصرف کرده است
[ترجمه ترگمان]مشکلات مالی این شرکت سرمایه گذاران بالقوه را از خطر انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پتانسیل (اسم)
potential

عامل بالقوه (اسم)
potential

نهانی (صفت)
secret, surreptitious, subterranean, undercover, backstairs, potential, furtive, underhand, occult, gnostic, subterraneous

پنهانی (صفت)
hidden, potential, cryptographic, hugger-mugger

بالقوه (صفت)
potential, possible

ذخیره ای (صفت)
potential

دارای استعداد نهانی (صفت)
potential

تخصصی

[برق و الکترونیک] پتانسیل درجه الکتریکی شده نسبت به مرجع استانداری مانند زمین . پتانسیل یک نقطه عبارت است از مقدار کار لازم برای آوردن واحد بار الکتریکی از بینهایت تا آن نقطه . واژه های پتانسیل و ولتاژ مترادف هستند. - ولتاژ، پتانسیل، مستعد
[نساجی] پتانسیل
[ریاضیات] پتانسیل
[نفت] جریان بالقوه

انگلیسی به انگلیسی

• possibility; ability; capability of being; possible energy (electricity)
possible, capable of becoming, able to be
you use potential to describe something as capable of becoming a particular kind of thing.
if something has potential, it is capable of being useful or successful in the future.
if something has a particular potential, it is possible that it may develop in the way mentioned.
your potential is the range of abilities which you have, even if you are not actually using them.

پیشنهاد کاربران

۱. بالقوه ۲. ممکن ۳. توسعه یافته ۳. ناشناخته ۴. نهان. نهفته/ ۱. امکان ۲. استعداد. توانش ۳. پتانسیل
مثال:
a campaign to woo potential customers
یک کمپین برای جلب کردن خریداران و مشتریان بالقوه
توانایی نهفته
ظرفیت نهفته
امکان و احتمال
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: بِالقُوِگی

⚫ نگارش به خط لاتین: Belğovvegy

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

استعداد بالقوه
Possibility as opposed to actuality = capability of coming into being or action
پتانسیل انجام دادن کاری را داشتن - توانایی انجام کاری - توانمندی - قابلیت
پتانسیل، قابلیت
مثال: The young artist showed great potential from an early age.
هنرمند جوان از سنین ابتدایی پتانسیل بسیاری را نشان داد.
Potential costumer
در بازاریابی یعنی مشتری بالقوه که باید به مشتری بالفعل تبدیل شود.
1. توانایی، قدرت مندی
[حقوق] احتمالی
پتانسیل، عامل بالقوه
توان
قابلیت ، ظرفیت ، مستعد
قابلیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : potentiate
✅️ اسم ( noun ) : potency / potential / potentate / potentiality
✅️ صفت ( adjective ) : potent / potential
✅️ قید ( adverb ) : potentially / potently
ظرفیت.
( روانشناسی ) پایگاه، تکیه گاه
نهان توان
توانمایه
1 - بالقوه 2 - ممکن 3 - احتمالی
ویژه
استعداد نهانی
استعداد نهفته
توان بالقوه
potential ( فیزیک )
واژه مصوب: پتانسیل
تعریف: کاری که میدان گرانشی یا میدان ایستابرقی/ الکترواستاتیکی، با علامت مخالف، انجام می‏دهد تا واحد جرم یا واحد بار الکتریکی مثبت از نقطۀ مرجع تا نقطۀ مورد نظر جابه‏جا شود
توانمندی، قابلیت، توان، امکان ( در مقالات )
ظرفیت/ ظرفیت ها

پتانسیل
انرژی پتانسیل= potential energy
پتانسیل، عامل بالقوه، استعداد
نهفته
احتمالی، ممکن، ذخیره ای، بالقوه ( قوی )
توانایی بالقوه
استعداد بالقوه
احتمال
امکان
potential ( noun ) : پتانسیل، قابلیت، توان، امکان
potential ( adjective ) : بالقوه، ممکن، مستعد، احتمالی
احتمالی
محتمل
ممکن
بالقوه
ولتاژ
توانمند
مستعد
قابلیت
بالقوه
( نتایج ) ممکن یا احتمالی
توانمندی. توانایب
توانمندی
the inherent ability or capacity for growth, development, or future success
the possibility that something might happen or result from given conditions
توانایی_توان
زنده کردن
احتمالی
inventorying all roof potential
برداشت کلیه جزئیات سقف

توانایی
بالقوه
مناسب
توان ، توانایی ، توانمندی
[انرژی]
نهفته ، انباشته ، درونه ای ، نا آزاد ، نا رها ، نگه داشته ، درجا ، ذخیره
پتانسیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥١)

بپرس