صفت ( adjective )
• : تعریف: capable of coming into existence; possible; latent.
• مترادف: latent, possible
• متضاد: actual
• مشابه: dormant, likely, probable, prospective, quiescent
• مترادف: latent, possible
• متضاد: actual
• مشابه: dormant, likely, probable, prospective, quiescent
- They viewed the neighboring country's build up of weapons as a potential threat.
[ترجمه گوگل] آنها ساخت تسلیحات کشور همسایه را یک تهدید بالقوه می دانستند
[ترجمه ترگمان] آن ها به کشور همسایه برای ساخت سلاح به عنوان یک تهدید بالقوه نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها به کشور همسایه برای ساخت سلاح به عنوان یک تهدید بالقوه نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: possibility or promise.
• مترادف: promise
• مشابه: capability, likelihood, possibility, power, prospect
• مترادف: promise
• مشابه: capability, likelihood, possibility, power, prospect
- Tempers flared, and it was clear that there was potential for violence to break out.
[ترجمه گوگل] عصبانیت ها شعله ور شد و واضح بود که احتمال وقوع خشونت وجود دارد
[ترجمه ترگمان] Tempers شعله ور شد، و واضح بود که پتانسیل برای خشونت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Tempers شعله ور شد، و واضح بود که پتانسیل برای خشونت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Other companies weren't interested, but this one believed the idea had potential.
[ترجمه گوگل] شرکتهای دیگر علاقهای نداشتند، اما این یکی معتقد بود این ایده دارای پتانسیل است
[ترجمه ترگمان] شرکت های دیگر علاقه مند نبودند، اما این یکی اعتقاد داشت که این ایده پتانسیل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرکت های دیگر علاقه مند نبودند، اما این یکی اعتقاد داشت که این ایده پتانسیل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a certain skill or ability that may become developed.
• مترادف: aptitude, capability, capacity, promise
• مشابه: ability, faculty, gift, talent
• مترادف: aptitude, capability, capacity, promise
• مشابه: ability, faculty, gift, talent
- The coach could see that this inexperienced athlete had great potential as a ball player.
[ترجمه گوگل] مربی می دید که این ورزشکار کم تجربه پتانسیل بالایی به عنوان بازیکن توپ دارد
[ترجمه ترگمان] مربی می تواند ببیند که این ورزش کار بی تجربه پتانسیل زیادی به عنوان بازیکن توپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مربی می تواند ببیند که این ورزش کار بی تجربه پتانسیل زیادی به عنوان بازیکن توپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in an electrical circuit, the difference between the charge at one point and that at another point, which difference results in a flow of current.
• مترادف: charge
• مشابه: tension
• مترادف: charge
• مشابه: tension