صفت ( adjective )
مشتقات: potently (adv.)
مشتقات: potently (adv.)
• (1) تعریف: having strength; powerful.
• مترادف: powerful, puissant, strong
• متضاد: impotent
• مشابه: forceful, intense, invincible, mighty, vigorous
• مترادف: powerful, puissant, strong
• متضاد: impotent
• مشابه: forceful, intense, invincible, mighty, vigorous
- The emperor was a potent leader who was able to bring about vast changes.
[ترجمه گوگل] امپراتور یک رهبر توانا بود که توانست تغییرات گسترده ای ایجاد کند
[ترجمه ترگمان] امپراطور یک رهبر قوی بود که می توانست تغییرات گسترده ای را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امپراطور یک رهبر قوی بود که می توانست تغییرات گسترده ای را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: producing strong effects, as a drug.
• مترادف: intense, overwhelming, powerful
• مشابه: active, concentrated, effective, efficacious, forceful, formidable, stiff, telling
• مترادف: intense, overwhelming, powerful
• مشابه: active, concentrated, effective, efficacious, forceful, formidable, stiff, telling
- Because the new drug was more potent, the doctor cautioned the patient to avoid overdosing.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که داروی جدید قوی تر بود، پزشک به بیمار هشدار داد که از مصرف بیش از حد دارو خودداری کند
[ترجمه ترگمان] از آنجا که دارو جدید قوی تر بود، پزشک به بیمار هشدار داد که از overdosing اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از آنجا که دارو جدید قوی تر بود، پزشک به بیمار هشدار داد که از overdosing اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: persuasive or influential.
• مترادف: forcible, powerful, strong
• مشابه: convincing, effectual, forceful, influential, overpowering, persuasive, weighty
• مترادف: forcible, powerful, strong
• مشابه: convincing, effectual, forceful, influential, overpowering, persuasive, weighty
- The editorial put forth a potent argument in favor of reform.
[ترجمه گوگل] سرمقاله یک استدلال قوی به نفع اصلاحات ارائه کرد
[ترجمه ترگمان] این سرمقاله یک استدلال قوی را به نفع اصلاحات مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سرمقاله یک استدلال قوی را به نفع اصلاحات مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of a male, able to have an erection of the penis.
• مترادف: virile
• متضاد: impotent
• مشابه: fecund, vigorous
• مترادف: virile
• متضاد: impotent
• مشابه: fecund, vigorous
- The herb was thought to make a man more potent.
[ترجمه گوگل] تصور میشد که این گیاه، مرد را قویتر میکند
[ترجمه ترگمان] گیاه فکر کرده بود که یه مرد قوی تر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گیاه فکر کرده بود که یه مرد قوی تر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید