postwar

/ˈpoˈstwɔːr//ˈpoˈstwɔː/

معنی: بعد از جنگ
معانی دیگر: پس از جنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or designating the period after a war.

- the postwar economy
[ترجمه گوگل] اقتصاد پس از جنگ
[ترجمه ترگمان] اقتصاد پس از جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. postwar industrial dislocations
جابجایی صنایع بعد از جنگ

2. the postwar period has witnessed great changes in japan
سال های بعد از جنگ شاهد تغییرات عظیمی در ژاپن بوده است.

3. the postwar years
سالهای بعد از جنگ

4. the uncertainties of the postwar years
عدم ثبات در سال های پس از جنگ

5. the bipolar world of the postwar period.
[ترجمه گوگل]دنیای دوقطبی دوران پس از جنگ
[ترجمه ترگمان]جهان دو قطبی دوره پس از جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Marshall Plan was the engine of postwar economic growth.
[ترجمه گوگل]طرح مارشال موتور رشد اقتصادی پس از جنگ بود
[ترجمه ترگمان]طرح مارشال موتور رشد اقتصادی پس از جنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The postwar era was one of new affluence for the working class.
[ترجمه گوگل]دوران پس از جنگ، دوران ثروتمندی جدیدی برای طبقه کارگر بود
[ترجمه ترگمان]دوره پس از جنگ یکی از وفور نعمت برای طبقه کارگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The postwar vogue for tearing down buildings virtually destroyed the city's architecture.
[ترجمه گوگل]رواج پس از جنگ برای تخریب ساختمان ها عملاً معماری شهر را نابود کرد
[ترجمه ترگمان]دوران پس از جنگ برای پاره کردن ساختمان ها عملا معماری شهر را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm a product of the postwar baby boom.
[ترجمه گوگل]من محصول دوران پس از جنگ هستم
[ترجمه ترگمان]من محصول دوران پس از پس از جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The welfare systems introduced in the immediate postwar years built on previous achievements.
[ترجمه گوگل]سیستم‌های رفاهی که در سال‌های پس از جنگ معرفی شدند، بر اساس دستاوردهای قبلی ساخته شدند
[ترجمه ترگمان]سیستم های رفاهی در سال های پس از جنگ که براساس دستاوردهای قبلی ساخته شده بودند، معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The postwar history of lighter-than-air transportation is littered with failed attempts.
[ترجمه گوگل]تاریخچه حمل و نقل سبک تر از هوا پس از جنگ مملو از تلاش های ناموفق است
[ترجمه ترگمان]تاریخچه پس از جنگ سبک تر از حمل و نقل هوایی با تلاش های ناموفق پر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First, the postwar boom in college enrollments raised levels of civic engagement, offsetting the generational trends.
[ترجمه گوگل]اول، رونق پس از جنگ در ثبت نام در دانشگاه، سطح مشارکت مدنی را افزایش داد و روندهای نسلی را خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]اول، جهش پس از جنگ در کالج enrollments سطوح مشارکت مدنی را افزایش داد، و رونده ای نسلی را جبران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The immediate postwar years had brought a great deal of national publicity to Carville.
[ترجمه گوگل]سالهای بلافاصله پس از جنگ، تبلیغات ملی زیادی را برای کارویل به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]سال های پس از جنگ، مقدار زیادی تبلیغات ملی را به Carville رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The worst postwar bear market struck in 1973-197 a Dow Jones plunge of 45 percent.
[ترجمه گوگل]بدترین بازار خرسی پس از جنگ در 1973-1977 سقوط داوجونز به میزان 45 درصد رخ داد
[ترجمه ترگمان]بدترین بحران تحمل پس از جنگ در سال ۱۹۷۳ - ۱۹۷ کاهش ناگهانی داو جونز به ۴۵ درصد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her decisions would go far toward shaping the postwar world.
[ترجمه گوگل]تصمیمات او در شکل دادن به جهان پس از جنگ بسیار پیش می رفت
[ترجمه ترگمان]تصمیمات او به سمت شکل دادن به دنیای پس از جنگ می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بعد از جنگ (صفت)
postwar

انگلیسی به انگلیسی

• following a war, occurring or existing after a war
post-war is used to describe things that happen, exist, or are made in the period immediately after a war, especially the second world war.

پیشنهاد کاربران

پس از جنگ. بعد از جنگ
مثال:
the post - war period
دوران پس از جنگ
[صفت] جنگ زده
پساجنگ
postwar = post war
post = پس / بعد
war = جنگ
postwar = بعد از جنگ
بعد از جنگ

اتفاقاتی که دقیقا بعد از جنگ رخ می دهند

بپرس