posture

/ˈpɑːst͡ʃər//ˈpɒst͡ʃə/

معنی: وضع، حالت، مزاج، چگونگی، پز، طرز ایستادن یا قرار گرفتن، خود نمایی کردن، قرار دادن
معانی دیگر: طرز قرار گیری بدن هنگام نشستن یا ایستادن، اندام نهش، نهش، وضع فکری، طرز تفکر، نگرش، گرایش، ژست، قیافه گیری، اداواطوار، در وضع یا حالت خاصی قرار دادن، نهش کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the general position or carriage of the body.
مترادف: carriage
مشابه: attitude, bearing, poise, set, stance

- His poor posture detracts from his appearance.
[ترجمه سمیرا] شرایط نامناسب او از ظاهرش پیداست
|
[ترجمه sare] وضعیت جسمانی ضعیف او از ظاهر او می کاهد
|
[ترجمه گوگل] وضعیت نامناسب او از ظاهرش می کاهد
[ترجمه ترگمان] وضعیت بدنی ضعیف او از ظاهر او می کاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a particular body position.
مترادف: attitude, pose
مشابه: position, set, stance

- a standing posture
[ترجمه گوگل] یک حالت ایستاده
[ترجمه ترگمان] حالت ایستاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the current position or condition of something.
مشابه: condition, position, situation, standing, state, status quo

(4) تعریف: a general attitude or approach.
مترادف: attitude
مشابه: air, approach, aspect, disposition, inclination, mood, outlook, position, stance, view

- a defensive posture
[ترجمه گوگل] یک وضعیت دفاعی
[ترجمه ترگمان] حالت دفاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: postures, posturing, postured
• : تعریف: to put in a particular position; pose.
مترادف: pose, position
مشابه: arrange, set, situate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: postural (adj.), posturer (n.)
• : تعریف: to assume an artificial or phony physical or mental attitude in order to create an effect.
مترادف: attitudinize, pose
مشابه: act, affect, mince, show off, strut

جمله های نمونه

1. erect posture
حالت بدن به صورت عمودی،قامت راست

2. somatic posture
طرز قرارگیری بدن

3. a devout posture
قیافه و حالت حاکی از احترام

4. our foreign policy posture
نهش سیاست خارجی ما

5. He bade us keep in a ready posture.
[ترجمه گوگل]او به ما دستور داد که در وضعیت آماده باش باشیم
[ترجمه ترگمان]او به ما دستور داد که خود را آماده نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If bad posture becomes habitual, you risk long-term effects.
[ترجمه گوگل]اگر وضعیت بد حالت عادی شود، خطر عوارض بلندمدت را در پی خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]اگر وضعیت بدنی بد باشد، شما اثرات بلند مدت را به خطر می اندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Poor posture, sitting or walking slouched over, compresses the body's organs.
[ترجمه گوگل]وضعیت نامناسب، نشستن یا راه رفتن به صورت خمیده، اندام های بدن را فشرده می کند
[ترجمه ترگمان]حالت بدنی ضعیف، نشستن یا خمیده خمیده روی بدن، اندام های بدن را فشرده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He bid us keep in a ready posture.
[ترجمه گوگل]او به ما دستور داد در وضعیت آماده باش باشیم
[ترجمه ترگمان]او به ما دستور داد که خود را آماده نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't have the ramrod posture I had when I was in the Navy.
[ترجمه گوگل]من حالت رامرودی که در نیروی دریایی داشتم را ندارم
[ترجمه ترگمان]من زمانی که در نیروی دریایی بودم، the را نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sat in a posture of absolute respect.
[ترجمه گوگل]در حالت احترام مطلق نشست
[ترجمه ترگمان]در برابر احترام مطلق نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government has adopted an aggressive posture on immigration.
[ترجمه گوگل]دولت موضعی تهاجمی در قبال مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت موضع تهاجمی را در مورد مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's got very good/bad posture.
[ترجمه گوگل]او حالت بسیار خوب/بدی دارد
[ترجمه ترگمان]حالش خیلی خوب و بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government adopted an uncompromising posture on the issue of independence.
[ترجمه گوگل]دولت موضع سازش ناپذیری در موضوع استقلال اتخاذ کرد
[ترجمه ترگمان]دولت موضع uncompromising در مورد مساله استقلال اتخاذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tends to adopt a defensive posture towards new ideas.
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد در برابر ایده های جدید حالت دفاعی اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد نسبت به ایده های جدید حالت دفاعی به خود بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Poor posture will give you backache.
[ترجمه غزاله چاوشی] طرز ایستادن ضعیف باعث کمر درد شما می شود
|
[ترجمه گوگل]وضعیت نامناسب باعث کمردرد می شود
[ترجمه ترگمان]حالت بدنی ضعیف به شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sit in a relaxed upright posture.
[ترجمه گوگل]در حالت عمودی آرام بنشینید
[ترجمه ترگمان]در حالت ایستاده صاف بنشینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She has very good posture.
[ترجمه گوگل]او حالت بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]حالش خیلی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Poor posture can lead to muscular problems.
[ترجمه گوگل]وضعیت نامناسب می تواند منجر به مشکلات عضلانی شود
[ترجمه ترگمان]وضعیت بدنی ضعیف می تواند منجر به مشکلات عضلانی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وضع (اسم)
deduction, stand, speed, action, gesture, behavior, demeanor, situation, status, position, disposition, imposition, trim, stick, pose, self, aspect, setup, ordonnance, bearing, poise, station, footing, deportment, lie, mien, posture, phase, situs, stance

حالت (اسم)
speed, case, grain, situation, status, disposition, trim, temper, temperament, pose, condition, self, fettle, state, estate, attitude, mood, expression, posture, predicament, stance, standing

مزاج (اسم)
disposition, temper, temperament, health, mood, blood, condition of health, posture, kidney, organism

چگونگی (اسم)
circumstance, quality, manner, condition, state, how, lie, posture, modality

پز (اسم)
posture

طرز ایستادن یا قرار گرفتن (اسم)
posture

خود نمایی کردن (فعل)
pose, spark, grandstand, flaunt, dash, show off, posture

قرار دادن (فعل)
lodge, place, put, fix, pose, park, row, set, mount, pack, locate, include, posture, posit, superpose

تخصصی

[کامپیوتر] وضع

انگلیسی به انگلیسی

• viewpoint, standpoint; pose, position; stance; condition, state; mood, attitude
set in a particular position; stand in a particular position; pretend, feign
your posture is the position or manner in which you stand or sit.
your posture is also your attitude towards a particular matter.
if someone is posturing, they are behaving in an exaggerated or insincere way in order to get attention, or because they want people to have a particular impression of them. verb here but can also be used as an uncount noun. his remarks were dismissed as political posturing.

پیشنهاد کاربران

به معنی حالت بدن است . این وضعیت یکی از عناصر مهم زبان بدن است که پیام های زیادی رو در باره وضعیت روحی، احساسی و نیت فرد به دیگران منتقل می کند. مانند نحوه ایستادن، نشستن و سایر حرکت های بدن.
حال
رُخ
Posture به یه پوزیشن خاصی از بدن اشاره داره. مثلا حالت نشسته یا ایستاده و این حالت ها میتونه وضعیت روحی یک شخص رو هم نشون بده.
مثلا صاف نشستن و عقب دادن شونه ها نشونه اعتماد به نفس و قدرته.
وضعیت استقرار بدن و جسم انسان
وضعیت بدنی مناسب
Poor posture
وضعیت بد قرار گرفتن
● شکل شانه و پشت و گردن، وضعیت نشستن و یا ایستادن
● موضع، رویکرد
موقعیت
موضع گیری سیاسی
( در اقتصاد )
ژست گرفتن، طوری که جلب توجه کند.
The way posture can have an impact on the way you speak with confident
طرز ژست شما روی طرز صحبت کردنتان اثر می گذارد.
posture ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: حالت 5
تعریف: نحوۀ قرارگیری بخشی از گیاه نسبت به یک سطح تخت
۱. ( بـدن ) حالت ، وضع
۲. طرز ایستادن ، طرز نشستن
موضع گیری
حالت بدن
پیکربندی ( شده )
دیدگاه
موضع، رویکرد
طرز ایستادن
Drinking water in sitting posture is better than in a standing or running position.
در ورزش: قامت
طرز وضعیت بدن ( موقع نشستن یا ایستادن . . . )
اسم:
the position in which someone holds their body when standing or sitting. موقعیتی که در آن کسی بدن خود را در موقع ایستادن یا نشست نگه می دارد.
"I got out of the car in an alert posture""من از ماشین بیرون رفتم و در وضعیت هشدار قرار گرفتم"
...
[مشاهده متن کامل]

فعل:
behave in a way that is intended to impress or mislead. رفتار به گونه ای که برای تحت تاثیر قرار دادن و یا گمراه کردن در نظر گرفته می شود.
"a billionaire posturing as a hero of the working class"

ینی حالت بدن موقع ای که ی نفر میشینه یا وایمیسه
( روانشناسی ) وضعیت اندامی
موقعیت نظامی - آرایش و استقرار کلی واحدهای نظامی
ریخت بدنی ، ساختار بدنی ، حالت بدنی
حالت گیری بدنی ، حالت گرفتگی بدنی
حالت بدن ، وضعیت نشستن یا ایستادن یا خوابیدن
جایگاه
فیگر

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس