2. He took the usual postprandial stroll around the grounds of his house.
[ترجمه گوگل]او به گردش معمول پس از صرف غذا در اطراف محوطه خانه اش پرداخت [ترجمه ترگمان]او طبق معمول از پیاده روی بیرون رفت و در محوطه خانه خود پرسه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His postprandial nap was disturbed by the arrival of the boss.
[ترجمه فاطمه] با ورود رئیس چرت بعد از خواب او خراب شد
|
[ترجمه گوگل]چرت بعد از غذا با آمدن رئیس آشفته شد [ترجمه ترگمان]به محض ورود رئیس، چرت و پرت او از خواب بیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In pregnancy and obesity, increased fasting and postprandial residual gall bladder volumes are associated with increased risk of gall stone formation.
[ترجمه گوگل]در بارداری و چاقی، افزایش حجم باقیمانده کیسه صفرا ناشتا و پس از غذا با افزایش خطر تشکیل سنگ صفرا مرتبط است [ترجمه ترگمان]در دوران بارداری و چاقی، افزایش روزه و کیسه صفرا باقیمانده همراه با افزایش خطر تشکیل سنگ صفرا همراه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This study indicates that octreotide injections impair postprandial gall bladder contraction for at least four hours.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان می دهد که تزریق اکتروتید انقباض کیسه صفرا پس از غذا را برای حداقل چهار ساعت مختل می کند [ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان می دهد که تزریق octreotide برای حداقل چهار ساعت باعث کاهش انقباض کیسه صفرا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Patients with colorectal cancer are reported to have postprandial hypergastrinaemia which returns to normal after tumour resection.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال دارای هیپرگاسترینمی بعد از غذا هستند که پس از برداشتن تومور به حالت عادی باز می گردد [ترجمه ترگمان]گزارش شده است که بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ to hypergastrinaemia دارند که پس از تومور مغزی به حالت عادی بازمی گردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Diabetics and those with postprandial blood glucose levels between 4-
[ترجمه رکسانا غلامی] دیابتی ها و افرادی که سطح گلوکز خونشان بین 4 است،
|
[ترجمه گوگل]دیابتی ها و کسانی که سطح گلوکز خون بعد از غذا بین 4- [ترجمه ترگمان]Diabetics و آن هایی که سطح گلوکز خون را بین ۴ - ۴ قرار می دهند - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Our study also showed that postprandial gall bladder contraction was suppressed for at least four hours after octreotide injection.
[ترجمه گوگل]مطالعه ما همچنین نشان داد که انقباض کیسه صفرا پس از صرف غذا برای حداقل چهار ساعت پس از تزریق اکتروتید سرکوب شد [ترجمه ترگمان]مطالعه ما همچنین نشان داد که انقباض کیسه صفرا به مدت حداقل چهار ساعت پس از تزریق octreotide سرکوب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Ranitidine diminished the postprandial reflux found after breakfast and lunch but had no effect on postprandial reflux after dinner.
[ترجمه گوگل]رانیتیدین رفلاکس پس از صرف غذا را که بعد از صبحانه و ناهار مشاهده می شود کاهش داد، اما تاثیری بر رفلاکس بعد از غذا بعد از شام نداشت [ترجمه ترگمان]طولی نکشید که بعد از صبحانه و ناهار، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، بعد از شام، از بازگشت به خانه نگذشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Our finding also confirms previous reports that postprandial serum gastrin consists of approximately equivalent concentrations of G17 and G3
[ترجمه گوگل]یافتههای ما همچنین گزارشهای قبلی را تأیید میکند که گاسترین سرم پس از غذا از غلظتهای تقریباً معادل G17 و G3 تشکیل شده است [ترجمه ترگمان]یافته های ما همچنین گزارش قبلی را تایید می کند که postprandial serum شامل غلظت تقریبا معادل G۱۷ و گروه ۳ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. After each mode of octreotide treatment, postprandial residual gall bladder volume increased.
[ترجمه گوگل]پس از هر حالت درمان اکتروتید، حجم باقیمانده کیسه صفرا پس از غذا افزایش یافت [ترجمه ترگمان]بعد از هر حالت درمان octreotide، کیسه صفرا باقیمانده افزایش یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Most of us were already high on postprandial wine and grass when this began, and we did as told.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما از شراب و علف پس از صرف غذا زمانی که شروع شد زیاد مصرف میکردیم و همانطور که گفته شد عمل کردیم [ترجمه ترگمان]وقتی این موضوع شروع شد، بیشتر ما در حال نوشیدن شراب و علف بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This leads to lower postprandial glucose levels and less frequent episodes of hypoglycaemia.
[ترجمه گوگل]این منجر به کاهش سطح گلوکز پس از غذا و موارد کمتر هیپوگلیسمی می شود [ترجمه ترگمان]این امر منجر به پایین آمدن سطح گلوکز و اپیزودهای کم تر of می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The same drug given intravenously prevents the postprandial increase in sigmoid segmenting pressure activity in patients with irritable bowel syndrome.
[ترجمه گوگل]همان دارویی که به صورت داخل وریدی تجویز میشود، از افزایش پس از غذا در فعالیت فشار تقسیمبندی سیگموئید در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر جلوگیری میکند [ترجمه ترگمان]همان دارو که به صورت داخل وریدی تجویز می شود، از افزایش postprandial در جدا کردن فعالیت فشار در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر جلوگیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Like others, we saw postprandial gall bladder filling rather than contraction at 45 minutes and four hours after injection.
[ترجمه گوگل]مانند دیگران، ما شاهد پر شدن کیسه صفرا بعد از غذا به جای انقباض در 45 دقیقه و چهار ساعت پس از تزریق بودیم [ترجمه ترگمان]مانند بقیه، ما دیدیم که کیسه صفرا به جای انقباض در ۴۵ دقیقه و چهار ساعت پس از تزریق، پر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بعد از نهار (صفت)
postprandial
بعد از ضیافت (صفت)
postprandial
بعد از صرف شام (صفت)
postprandial
انگلیسی به انگلیسی
• following a meal, following dinner
پیشنهاد کاربران
[پزشکی] بعد از ( هر ) وعده ی غذا
]گفتگو، خواب. . . . ] بعد از صرف شام
postprandial ( تغذیه ) واژه مصوب: پساغذایی تعریف: مربوط به پس از صرف غذا