postponement

/postˈpoʊnmənt//pəˈspəʊnmənt/

معنی: تاخیر، تعویق، تاخیر اندازی
معانی دیگر: موکول ببعد کردن

جمله های نمونه

1. They are calling for a further postponement of the election date.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The postponement was due to a dispute over where the talks should be held.
[ترجمه گوگل]این تعویق به دلیل اختلاف بر سر محل برگزاری مذاکرات بود
[ترجمه ترگمان]این تعویق به دلیل اختلاف بر سر جایی بود که مذاکرات باید برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Riots led to the postponement of local elections.
[ترجمه گوگل]شورش ها منجر به تعویق انتخابات محلی شد
[ترجمه ترگمان]شورش ها منجر به به تعویق افتادن انتخابات محلی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rain caused the postponement of several race - meetings.
[ترجمه گوگل]باران باعث به تعویق افتادن چندین مسابقه - جلسه شد
[ترجمه ترگمان]باران باعث به تعویق افتادن چندین مسابقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He compounded with his creditors for a postponement of payment.
[ترجمه گوگل]او با طلبکاران خود برای تعویق پرداخت همراه شد
[ترجمه ترگمان]او با طلبکاران خود برای به تعویق انداختن پول جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The postponement of the film's sequel has held cinema-goers in eager anticipation for several months.
[ترجمه گوگل]به تعویق افتادن ادامه این فیلم چند ماهی است که تماشاگران سینما را در انتظار مشتاقانه نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]به تعویق افتادن فیلم، goers را به مدت چند ماه با اشتیاق برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were disappointed by yet another postponement of our trip.
[ترجمه گوگل]ما از تعویق مجدد سفر خود ناامید شدیم
[ترجمه ترگمان]ما تا به حال به تعویق دیگری از سفرمان ناامید شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The postponement of difficult decisions left the government dangerously exposed to American influence.
[ترجمه گوگل]به تعویق انداختن تصمیمات دشوار، دولت را به طور خطرناکی در معرض نفوذ آمریکا قرار داد
[ترجمه ترگمان]تعویق تصمیمات دشوار دولت را به طور خطرناکی در معرض نفوذ آمریکا قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pressure built yesterday for postponement of the ceremony.
[ترجمه گوگل]فشار دیروز برای به تعویق انداختن مراسم
[ترجمه ترگمان]فشار روز گذشته برای به تعویق انداختن مراسم برپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The death of one of the candidates forced postponement of the voting until 1 June.
[ترجمه گوگل]مرگ یکی از نامزدها باعث به تعویق افتادن رای گیری تا اول ژوئن شد
[ترجمه ترگمان]مرگ یکی از نامزدها باعث به تعویق افتادن رای گیری تا اول ژوئن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All he need fear is a general postponement of Britain's economic recovery.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که او به ترس نیاز دارد، تعویق کلی بهبود اقتصادی بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که او نیاز دارد به تعویق افتادن اقتصاد بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The postponement of his much touted hospital expansion plan had been the last straw.
[ترجمه گوگل]به تعویق انداختن طرح توسعه بیمارستان که بسیار تبلیغ شده بود، آخرین نیش بود
[ترجمه ترگمان]تعویق طرح گسترش بیمارستان باعث شده بود که آخرین نقشه توسعه بیمارستان به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Postponement, says Kohl, is unacceptable, but so is relaxing the rules of entry.
[ترجمه گوگل]به گفته کوهل، تعویق غیرقابل قبول است، اما کاهش قوانین ورود نیز قابل قبول نیست
[ترجمه ترگمان]Kohl می گوید، Postponement، غیرقابل قبول است، اما به همین دلیل در حال استراحت از قوانین ورود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The vacuum created by the postponement of the presidential elections led to a revival of campaigns for a revitalized democracy.
[ترجمه گوگل]خلاء ایجاد شده توسط به تعویق انداختن انتخابات ریاست جمهوری منجر به احیای مبارزات انتخاباتی برای احیای دموکراسی شد
[ترجمه ترگمان]خلا ایجاد شده توسط تعویق انتخابات ریاست جمهوری منجر به احیای مبارزات برای یک دموکراسی زنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would only have needed one postponement at the school's shale pitch to have wrecked Errol's big opportunity!
[ترجمه گوگل]فقط به یک تعویق در زمین شیل مدرسه نیاز داشت تا فرصت بزرگ ارول را از بین ببرد!
[ترجمه ترگمان]تنها به یک تعویق افتادن در قیر شیل در مدرسه نیاز داشت تا فرصت بزرگ ارول را خرد کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاخیر (اسم)
suspension, stick, lag, cunctation, delay, reprieve, retardation, deferment, postponement, mora, tarriance

تعویق (اسم)
cunctation, prorogation, deferment, postponement, procrastination, supersedure, mora, put-off

تاخیر اندازی (اسم)
postponement

تخصصی

[ریاضیات] تعویق

انگلیسی به انگلیسی

• delay; stay, deferment; subordination
the postponement of an event is the act of arranging for it to take place later.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : postpone
اسم ( noun ) : postponement
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
تعویق زمان
مثال. The sigh of the people of Hell is
mostly because of the postpoement of repenting=بیشتر فریاد جهنمیان از به تاخیر انداختن توبه است

بپرس