1. My conception of postmodernist de-differentiation via an aesthetics of desire was also in large part dependent on Lyotard's work.
[ترجمه گوگل]تصور من از تمایززدایی پست مدرنیستی از طریق زیبایی شناسی میل نیز تا حد زیادی به کار لیوتار وابسته بود
[ترجمه ترگمان]تصور من از postmodernist de - differentiation از طریق یک زیبایی شناسی تمایل نیز به بخش بزرگی وابسته به کار Lyotard بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصور من از postmodernist de - differentiation از طریق یک زیبایی شناسی تمایل نیز به بخش بزرگی وابسته به کار Lyotard بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The postmodernist dilemma of periodization is vividly dramatized by these efforts to circumscribe their location in contemporary fiction.
[ترجمه گوگل]معضل پست مدرنیستی دورهسازی با این تلاشها برای محدود کردن مکان آنها در داستانهای معاصر به وضوح نمایش داده میشود
[ترجمه ترگمان]معضل postmodernist of به وضوح توسط این تلاش ها برای تعیین مکان خود در داستان های معاصر شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]معضل postmodernist of به وضوح توسط این تلاش ها برای تعیین مکان خود در داستان های معاصر شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Where modernist consumption was premised on mass forms, postmodernist consumption is premised on niches.
[ترجمه گوگل]در جایی که مصرف مدرنیستی بر اشکال توده ای استوار بود، مصرف پست مدرنیستی بر توده ها استوار است
[ترجمه ترگمان]در جایی که مصرف مدرن براساس شکل های انبوه انجام می شود، مصرف postmodernist براساس niches و niches است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در جایی که مصرف مدرن براساس شکل های انبوه انجام می شود، مصرف postmodernist براساس niches و niches است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Brooke-Rose reverses this familiar postmodernist trope by focusing instead on the relation between the characters and their readers.
[ترجمه گوگل]بروک-رز با تمرکز بر رابطه بین شخصیت ها و خوانندگان آنها، این استعاره آشنای پست مدرنیستی را معکوس می کند
[ترجمه ترگمان]بروک - رز این postmodernist آشنا را با تمرکز بر روی رابطه بین شخصیت و خوانندگان شان معکوس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بروک - رز این postmodernist آشنا را با تمرکز بر روی رابطه بین شخصیت و خوانندگان شان معکوس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The postmodernist reaction to commodification is of different colour.
[ترجمه گوگل]واکنش پست مدرنیستی به کالایی شدن رنگهای متفاوتی دارد
[ترجمه ترگمان]واکنش postmodernist به commodification از رنگ های مختلفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واکنش postmodernist به commodification از رنگ های مختلفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Much the opposite with postmodernist surrealism and pop art.
[ترجمه گوگل]برعکس سوررئالیسم پست مدرن و هنر پاپ
[ترجمه ترگمان]در مقابل with postmodernist و هنر پاپ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در مقابل with postmodernist و هنر پاپ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This tides once contribute to postmodernist controversy on philosophy, aesthesis, sociology, literature and pedagogy.
[ترجمه گوگل]این جزر و مد زمانی به مناقشه پست مدرنیسم در مورد فلسفه، زیبایی شناسی، جامعه شناسی، ادبیات و آموزش کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این جزر و مد روزی به بحث پیرامون فلسفه، فلسفه، جامعه شناسی، ادبیات و تعلیم و تربیت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این جزر و مد روزی به بحث پیرامون فلسفه، فلسفه، جامعه شناسی، ادبیات و تعلیم و تربیت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In the 1960s, postmodernist aesthetics got on the historical stage in the status of a negator to the Western traditional aesthetics, and totally subverted traditional aesthetics.
[ترجمه گوگل]در دهه 1960، زیبایی شناسی پست مدرن در مقام نفی زیبایی شناسی سنتی غرب به صحنه تاریخی رفت و زیبایی شناسی سنتی را به کلی زیر و رو کرد
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، زیبایی شناسی postmodernist بر روی صحنه تاریخی در وضعیت یک negator به زیبایی شناسی سنتی غربی و کاملا بی اثر کردن زیبایی شناسی سنتی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، زیبایی شناسی postmodernist بر روی صحنه تاریخی در وضعیت یک negator به زیبایی شناسی سنتی غربی و کاملا بی اثر کردن زیبایی شناسی سنتی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Giles Goat-Boy is a typical postmodernist fiction of the important American postmodernist writer, John Barth.
[ترجمه گوگل]Giles Goat-Boy یک داستان معمولی پست مدرنیستی از نویسنده مهم پست مدرنیست آمریکایی، جان بارت است
[ترجمه ترگمان]جیل Goat - پسر یک داستان ساختگی از نویسنده مهم آمریکایی postmodernist، جان Barth است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جیل Goat - پسر یک داستان ساختگی از نویسنده مهم آمریکایی postmodernist، جان Barth است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An Analysis of Postmodernist Narrative Features of E. L. Doctorow's City of God.
[ترجمه گوگل]تحلیلی از ویژگیهای روایی پست مدرنیستی شهر خدا اثر E L Doctorow
[ترجمه ترگمان]تحلیل ویژگی های روایت Postmodernist از E آل Doctorow شهر خدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تحلیل ویژگی های روایت Postmodernist از E آل Doctorow شهر خدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Postmodernist fiction of Thomas Pynchon carries on the traditional literary motif of quest, but goes beyond the quest for"meaning" and thus extends the scope of the motif.
[ترجمه گوگل]داستان پست مدرنیستی توماس پینچون موتیف ادبی سنتی جستوجو را دنبال میکند، اما از جستوجوی «معنا» فراتر میرود و در نتیجه دامنه موتیف را گسترش میدهد
[ترجمه ترگمان]داستان تخیلی توماس Pynchon، نقش و نگار ادبی سنتی را بر عهده دارد، اما فراتر از تلاش \"معنا\" می رود و در نتیجه محدوده نقش و نگار را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]داستان تخیلی توماس Pynchon، نقش و نگار ادبی سنتی را بر عهده دارد، اما فراتر از تلاش \"معنا\" می رود و در نتیجه محدوده نقش و نگار را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Postmodernist novel Snow White is Donald Barthelme s representative work.
[ترجمه گوگل]رمان پست مدرنیستی سفید برفی اثر نماینده دونالد بارتلم است
[ترجمه ترگمان]\"رمان\" سفید برفی \"به نام\" سفید برفی \" کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"رمان\" سفید برفی \"به نام\" سفید برفی \" کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. According to this postmodernist interpretation, the principle of reason is not bankrupt.
[ترجمه گوگل]بر اساس این تفسیر پست مدرنیستی، اصل عقل ورشکسته نیست
[ترجمه ترگمان]بر طبق این تفسیر postmodernist، اصل دلیل ورشکستگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بر طبق این تفسیر postmodernist، اصل دلیل ورشکستگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. However, within the postmodernist historical consciousness, this shortened ontogenetic repeat of our cultural phylogenesis is no longer meaningful.
[ترجمه گوگل]با این حال، در آگاهی تاریخی پسامدرنیستی، این تکرار کوتاهشده هستیزایی فیلوژنز فرهنگی ما دیگر معنی ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در حوزه آگاهی تاریخی postmodernist، این ontogenetic کوتاه شده phylogenesis فرهنگی ما دیگر معنادار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، در حوزه آگاهی تاریخی postmodernist، این ontogenetic کوتاه شده phylogenesis فرهنگی ما دیگر معنادار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Postmodernist scientific outlook, a category of postmodernist ideology, puts forth a new conception.
[ترجمه گوگل]نگرش علمی پست مدرنیستی، مقوله ای از ایدئولوژی پست مدرنیستی، مفهوم جدیدی را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه علمی Postmodernist، گروهی از ایدیولوژی postmodernist، مفهوم جدیدی را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دیدگاه علمی Postmodernist، گروهی از ایدیولوژی postmodernist، مفهوم جدیدی را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید