posthaste

/ˈpoʊstˈheɪst//ˈpəʊstˈheɪst/

معنی: عجله، پیک تندرو، انی، باعجله
معانی دیگر: با شتاب، شتاب آمیز، باتعجیل، باسرعت، تند، باسرعت هرچه تمامتر، (قدیمی) شتاب، تعجیل، سرعت، فوری، سریع السیر، با شتاب فراوان، بسرعت، شتاب فراوان

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: with the greatest speed; as quickly as possible.
مشابه: forthwith

جمله های نمونه

1. in posthaste
باشتاب،باسرعت

2. they sent posthaste for his doctor
باشتاب هرچه بیشتر دنبال دکتر او فرستادند.

3. Ralf riding post-haste through the trees with messages for Hoel to send to me.
[ترجمه گوگل]رالف سواری با عجله در میان درختان همراه با پیام هایی برای هوئل که برای من ارسال کند
[ترجمه ترگمان]ralf با شتاب از میان درختان با پیغام فرستادند تا به من خبر بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He departed post-haste for Verdun.
[ترجمه گوگل]او با عجله به وردون رفت
[ترجمه ترگمان] اون با عجله رفت و \"کنراد\" رو ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The night elves dispatched a number of scouts posthaste and the scouts returned with frightening stories of the orcs' past atrocities during the First and Second Wars.
[ترجمه گوگل]الف های شب تعدادی پیشاهنگ را پس از عجله فرستادند و پیشاهنگان با داستان های ترسناکی از جنایات گذشته اورک ها در طول جنگ های اول و دوم بازگشتند
[ترجمه ترگمان]نگهبانان شب تعدادی از scouts را به سرعت روانه کردند و the با داستان های ترسناک او رک ها در طول جنگ اول و دوم بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And it only needed the habitually mournful expression of one of the dogs to deepen a little and I was round there posthaste.
[ترجمه گوگل]و فقط نیاز داشت که حالت غم انگیز یکی از سگ ها کمی عمیق تر شود و من بعد از عجله در آنجا دور شدم
[ترجمه ترگمان]و تنها نیاز به چهره غمگین یکی از سگ ها نیاز داشت که اندکی عمیق تر شود و من فورا آنجا بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I'd sheepishly say no, she'd point out that I could talk to her at home, and shoo me off the line posthaste.
[ترجمه گوگل]وقتی با خجالت نه می‌گفتم، او به این نکته اشاره می‌کرد که می‌توانم در خانه با او صحبت کنم و بعد از عجله مرا از خط بیرون کند
[ترجمه ترگمان]وقتی من با کمرویی گفتم نه، به نظر می رسید که می توانم در خانه با او صحبت کنم و فورا با او حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As Zhou Yu and Shi Hou set out for Chen, Shi Que sent a letter posthaste to the king of Chen, in which he told him: "The State of Wei has fallen into the hands of two evil men. "
[ترجمه گوگل]هنگامی که ژو یو و شی هو به سمت چن حرکت کردند، شی کوئه نامه ای پس از عجله به پادشاه چن فرستاد و در آن به او گفت: "ایالت وی به دست دو مرد شرور افتاده است "
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ژو یو و شی Hou برای چن و شی Que عازم شدند، Shi نامه ای به پادشاه چن فرستاد که در آن به وی گفت: \" دولت وی به دست دو مرد شریر افتاده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The obvious solution is to disinter the graveyards and begin burning the skeletons posthaste .
[ترجمه گوگل]راه حل واضح این است که قبرستان ها را از بین ببریم و بعد از عجله اسکلت ها را بسوزانیم
[ترجمه ترگمان]راه حلی که واضح است این است که به قبرستان ها بروند و اسکلت های posthaste را آتش بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Medical aid must be sent to the stricken area posthaste.
[ترجمه گوگل]کمک های پزشکی باید پس از عجله به منطقه آسیب دیده ارسال شود
[ترجمه ترگمان]کمک های پزشکی باید به منطقه زلزله زده posthaste فرستاده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عجله (اسم)
hurry, haste, precipitation, posthaste, hastiness, precipitance, overhastiness

پیک تندرو (اسم)
posthaste

انی (صفت)
posthaste, momentary, temporary, immediate, instantaneous

با عجله (قید)
amain, hastily, posthaste, lickety-split

انگلیسی به انگلیسی

• quickly, hastily; speedily, rapidly, fast

پیشنهاد کاربران

This term is used to convey a sense of urgency or the need for immediate action. It is often used in a formal or old - fashioned context.
احساس فوریت یا نیاز به اقدام فوری.
اغلب در یک زمینه رسمی یا قدیمی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
For example, a boss might say to their employee, “Send that email to the client posthaste!”
A teacher might say to their students, “Turn in your assignments posthaste!”
A person might say to another person, “We need to leave posthaste if we want to catch the last train!”

بپرس