اسم ( noun )
حالات: possibilities
حالات: possibilities
• (1) تعریف: the fact or state of being possible.
• مترادف: feasibility, potentiality
• مشابه: capability, odds, probability, promise
• مترادف: feasibility, potentiality
• مشابه: capability, odds, probability, promise
- The possibility of failure made him fearful of attempting anything.
[ترجمه گوگل] احتمال شکست او را از تلاش برای هر کاری ترساند
[ترجمه ترگمان] احتمال شکست او را به وحشت می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] احتمال شکست او را به وحشت می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something that might exist or occur.
• مترادف: chance, potentiality
• متضاد: actuality
• مشابه: contingency, hope, likelihood, probability, prospect, risk
• مترادف: chance, potentiality
• متضاد: actuality
• مشابه: contingency, hope, likelihood, probability, prospect, risk
- That the volcano will erupt within the next ten years is a distinct possibility.
[ترجمه گوگل] این که آتشفشان ظرف ده سال آینده فوران کند یک احتمال مشخص است
[ترجمه ترگمان] اینکه طی ده سال آینده این آتشفشان فوران خواهد کرد، یک احتمال متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اینکه طی ده سال آینده این آتشفشان فوران خواهد کرد، یک احتمال متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (pl.) potential for good results.
• مترادف: opportunity, potential, promise, prospects
• مشابه: prospect
• مترادف: opportunity, potential, promise, prospects
• مشابه: prospect
- This old house has great possibilities.
[ترجمه گوگل] این خانه قدیمی امکانات بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان] این خانه قدیمی امکانات بزرگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این خانه قدیمی امکانات بزرگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید