صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or relating to possession.
- They are claiming possessive rights to the land.
[ترجمه i ww] آنها حق دارند صاحب زمین باشند|
[ترجمه محمد مهدی] آنها ادعای، حق مالکیت زمین را دارند .|
[ترجمه Mojtaba] آنها خواستار حقوق انحصاری بر زمین هستند|
[ترجمه گوگل] آنها ادعای مالکیت زمین را دارند[ترجمه ترگمان] آن ها مدعی مالکیت مالکیت زمین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: tending to acquire, desire, or jealously maintain ownership of something.
• مشابه: acquisitive, avaricious, covetous, grasping, greedy, jealous
• مشابه: acquisitive, avaricious, covetous, grasping, greedy, jealous
- He's very possessive about his car and won't let anyone else drive it.
[ترجمه فرهام میرزایی] او ماشینش را دوست دارد و نمیذاری کسی از او استفاده کند|
[ترجمه Sky] او حس مالکیت زیادی نسبت به ماشینش دارد ( آن را بسیار دوست دارد ) و نمی گذارد فرد دیگری آن را براند|
[ترجمه Mojtaba] او نسبت به اتومبیل خود محافظتی هست و نمیگزارد دیگران آن را براند.|
[ترجمه گوگل] او در مورد ماشین خود بسیار صاحب اختیار است و اجازه نمی دهد کسی دیگر آن را رانندگی کند[ترجمه ترگمان] او خیلی به ماشینش علاقه دارد و اجازه نمی دهد کسی آن را براند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: tending to dominate friends, relatives, or lovers and to jealously oppose their having other relationships.
• مشابه: clinging, controlling, domineering, jealous
• مشابه: clinging, controlling, domineering, jealous
• (4) تعریف: in grammar, of or denoting a case, form, or construction that indicates ownership, possession, origin, or the like.
- "His" is a possessive pronoun, and "John's" is a possessive noun.
[ترجمه گوگل] «او» ضمیر ملکی است و «جان» اسم ملکی است
[ترجمه ترگمان] \"او یک واژه مالکیت گرا است و\" جان s \" یک اسم مالکیت گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] \"او یک واژه مالکیت گرا است و\" جان s \" یک اسم مالکیت گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: possessively (adv.), possessiveness (n.)
مشتقات: possessively (adv.), possessiveness (n.)
• (1) تعریف: the possessive case, form, or the like.
• (2) تعریف: a word or phrase in the possessive case.