possessed

/pəˈzest//pəˈzest/

معنی: مجذوب
معانی دیگر: جن زده، کاملا وسوسه شده، دیوانه، تصاحب شده (رجوع شود به: possess)، برخوردار از، صاحب، دیوانه he acted like one possessed مثل آدمی که جن توی پوستش رفته باشد رفتار کرد be possessed of دارا بودن، در اختیار داشتن، بهرهمند بودن از

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
عبارات: possessed of
(1) تعریف: gripped or controlled by an idea, emotion, or evil spirit.

(2) تعریف: confident of oneself; self-possessed.

جمله های نمونه

1. he possessed me of the information i needed
اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت.

2. he possessed not only power but also great wealth
او نه تنها قدرت داشت بلکه دارای ثروت زیادی هم بود.

3. he possessed several languages besides his native tongue
او علاوه بر زبان مادری به چند زبان دیگر مسلط بود.

4. utterly possessed by her charm, he proposed marriage
چون کاملا تحت تاثیر زیبایی او قرار گرفته بود پیشنهاد ازدواج کرد.

5. be possessed of
دارا بودن،در اختیار داشتن،بهره مند بودن از

6. he was possessed by jealousy
حسادت وجودش را تسخیر کرده بود.

7. he acted like one possessed
مثل آدمی که جن توی پوستش رفته باشد رفتار کرد.

8. he gave everything he possessed to his son
همه ی مایملک خود را به پسرش داد.

9. the whole group was possessed by a fever for gambling
همه ی گروه دستخوش تب قمار بازی شده بود.

10. the idea of conquering the world had possessed him
فکر تسخیر جهان هم و غم او شده بود.

11. One quality the team possessed in abundance was fighting spirit.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی هایی که تیم به وفور داشت روحیه جنگندگی بود
[ترجمه ترگمان]یک کیفیت عالی تیمی بود که با شور و شوق در حال جنگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is possessed with the idea that he is being followed.
[ترجمه گوگل]او با این ایده تسخیر شده است که او را دنبال می کنند
[ترجمه ترگمان]تصور می کند که او را تعقیب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This diplomat possessed an excellent gift for repartee.
[ترجمه گوگل]این دیپلمات یک هدیه عالی برای طرف مقابل داشت
[ترجمه ترگمان]این دیپلمات برای حاضر جوابی حاضر و حاضر جوابی عالی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is possessed of an extraordinary fund of energy.
[ترجمه گوگل]او دارای سرمایه فوق العاده ای از انرژی است
[ترجمه ترگمان]او سرشار از انرژی فوق العاده انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Portugal and Spain had possessed vast empires that waxed and waned.
[ترجمه گوگل]پرتغال و اسپانیا امپراتوری های وسیعی داشتند که رو به زوال و زوال بودند
[ترجمه ترگمان]پرتغال و اسپانیا امپراطوری عظیمی داشتند که waxed و افول می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The family possessed documents that proved their right to ownership.
[ترجمه گوگل]خانواده اسنادی داشتند که حق مالکیت آنها را ثابت می کرد
[ترجمه ترگمان]خانواده اسنادی داشتند که حق مالکیت آن ها را ثابت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجذوب (صفت)
attracted, engrossed, drawn, possessed, spellbound

انگلیسی به انگلیسی

• occupied by a demonic spirit or force; crazy, insane, mad

پیشنهاد کاربران

در اختیار داشتن
برخوردار بودن / صاحب بودن / داشتن
مثال: he laready possessed a large number of such clothes
میشه مسلط بودن به زبان هم معنی بشه
he possessed several languages besides his native tongue
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : possess
✅️ اسم ( noun ) : possession / possessive / possessiveness / possessor
✅️ صفت ( adjective ) : possessive / possessed / possessory / possessable ( possessible )
✅️ قید ( adverb ) : possessively
جن زده ( شاعر در اعتقاد اعراب دوره جاهلی و نسبتی که معاندین به پیامبر اکرم می دادند )
and reflect ( within yourselves ) : your Companion is not possessed: he is no less than a warner to you, in face of a terrible Penalty. "
مُسخَّر،
مفتون،
مجذوب،
مسحور.
جذب شده
Owned
افسون شده
تسخیر شده توسط جن یا روح
تسخیر شده روح
برخوردار بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس