positive

/ˈpɑːzətɪv//ˈpɒzətɪv/

معنی: قطعی، مثبت، محقق، یقین
معانی دیگر: بیشند، مطمئن، بی شبهه، بی چون و چرا، کامل، دقیق، صریح، قاطع، سازنده، خوش بینانه، مفید، قراردادی، سنتی، عرفی، (دستور زبان) صفت مطلق، قید مطلق (در برابر: تفضیلی comparative و عالی superlative)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: definite; certain.
مترادف: certain, definite, sure
متضاد: doubtful, uncertain
مشابه: assured, clear, cocksure, confident, tangible

- He's positive that this is the right place.
[ترجمه ^_^] او یقین دارد که این مکان درست است.
|
[ترجمه ارشان] او مطمئن است که جایی که هست آدرس درستی میباشد
|
[ترجمه ی نفری] او مطمعن است ک اینجا جای درستی است
|
[ترجمه گوگل] او مثبت است که این مکان مناسب است
[ترجمه ترگمان] او مثبت است که اینجا مکان مناسبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by or showing affirmation.
مترادف: affirmative, confirmatory
متضاد: negative
مشابه: clear, conclusive, decisive, definite, favorable, firm, unequivocal, unreserved

- I didn't really expect a positive answer, so I was surprised when she said "yes."
[ترجمه گوگل] من واقعاً انتظار پاسخ مثبت را نداشتم، بنابراین وقتی او گفت "بله" تعجب کردم
[ترجمه ترگمان] من واقعا انتظار پاسخ مثبت نداشتم، بنابراین وقتی او گفت \"بله\" شگفت زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She got a positive result on her pregnancy test.
[ترجمه narges rezaee] نتیجه آزمایش بارداری اش مثبت شد.
|
[ترجمه گوگل] او در آزمایش بارداری خود نتیجه مثبت گرفت
[ترجمه ترگمان] او نتیجه مثبتی در تست حاملگی خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: desirable, advantageous.
مترادف: beneficial, favorable, good
متضاد: ill, negative, undesirable, unfavorable

- The extra studying brought positive results.
[ترجمه گوگل] مطالعه اضافی نتایج مثبتی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان] مطالعه اضافی نتایج مثبتی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: intending or likely to produce favorable results.
مترادف: constructive, salutary
مشابه: good, sanguine, useful

- The mayor is truly making positive efforts to bring about reform.
[ترجمه گوگل] شهردار واقعاً تلاش های مثبتی برای انجام اصلاحات انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] شهردار واقعا تلاش های مثبتی برای انجام اصلاحات انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: approving or optimistic.
متضاد: negative, pessimistic
مشابه: good

- The client seemed to show a positive attitude toward our proposal.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید مشتری نگرش مثبتی نسبت به پیشنهاد ما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که مشتری نگرش مثبتی نسبت به پیشنهاد ما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor made a number of positive comments on my paper.
[ترجمه گوگل] استاد تعدادی نظرات مثبت در مورد مقاله من بیان کرد
[ترجمه ترگمان] استاد نظرات مثبتی در مورد من ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She felt quite positive after taking the exam and was fairly sure she would get a high score.
[ترجمه گوگل] او بعد از شرکت در امتحان احساس مثبتی داشت و نسبتاً مطمئن بود که نمره بالایی خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان] او پس از امتحان امتحان کاملا مثبت بود و مطمئن بود که امتیاز بالایی دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: not relative; absolute.
مترادف: absolute, complete, total, unqualified, utter
مشابه: actual, real, true

- I felt like a positive fool for asking that question.
[ترجمه گوگل] برای پرسیدن این سوال احساس می کردم یک احمق مثبت هستم
[ترجمه ترگمان] احساس حماقت کردم که از این سوال پرسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: of or pertaining to a quantity greater than zero. (Cf. negative.)
متضاد: negative

- One is a positive number.
[ترجمه Mobina] یک عددی مثبت است
|
[ترجمه گوگل] یک عدد مثبت است
[ترجمه ترگمان] یک عدد مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(8) تعریف: in photography, showing light, shade, and color in their natural way, in contrast to their inversion in a negative.

(9) تعریف: of an electrical charge, opposite to that of an electron. (Cf.negative.)
متضاد: negative

(10) تعریف: in grammar, denoting the form of adjectives and adverbs that shows no comparison. (Cf. comparative, superlative.)
اسم ( noun )
(1) تعریف: something positive.
مترادف: advantage, benefit, boon, plus
متضاد: negative
مشابه: asset, gain, good, profit

- Having a college education is a positive for finding a job.
[ترجمه گوگل] داشتن تحصیلات دانشگاهی برای یافتن شغل مثبت است
[ترجمه ترگمان] داشتن تحصیلات دانشگاهی برای یافتن شغل مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in photography, a positive print.
متضاد: negative
مشابه: print

(3) تعریف: a quantity greater than zero.
مترادف: plus
متضاد: negative

- After a week of freezing weather, the temperature climbed back into the positives.
[ترجمه گوگل] پس از یک هفته هوای سرد، دمای هوا دوباره به حالت مثبت رسید
[ترجمه ترگمان] پس از یک هفته یخ بندان، دما به نکات مثبت برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. positive advice
پند سازنده

2. positive charge
(برق) بار مثبت

3. positive criticism
انتقاد سازنده

4. positive electricity
برق مثبت

5. positive instructions
دستورات صریح

6. positive tropism
(زیست شناسی) گرایش مثبت

7. a positive answer
پاسخ مثبت

8. a positive law
قانون سنتی

9. a positive number
(ریاضی) عدد مثبت

10. accentuate the positive
روی نکات مثبت هرچیز تکیه کن.

11. are you positive he won't come?
یقین داری که نخواهد آمد؟

12. we have positive proof that he is guilty
ما دلایل قطعی در دست داریم که او گناهکار است.

13. he is a positive fool
او یک احمق به تمام معنی است.

14. it was a positive delight to meet you
ملاقات شما کاملا محظوظ کننده بود.

15. she has a positive outlook on life
نسبت به زندگی خوشبین است (با خوشبینی نظر می کند).

16. she was quite positive about the time of the accident
او درباره ی زمان وقوع حادثه هیچ شبهه ای نداشت.

17. yes, i am positive
بلی مطمئن هستم.

18. some candidates receive more positive exposure than others
برخی نامزدهای انتخاباتی برگذاشت مثبت تری از سایرین دریافت می کنند.

19. the result of the test ought to be positive
نتیجه ی امتحان باید قاعدتا مثبت باشد.

20. I'm absolutely positive it was him.
[ترجمه گوگل]من کاملاً مطمئن هستم که او بوده است
[ترجمه ترگمان]من کاملا مطمئنم که اون بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The report ended on a positive note.
[ترجمه گوگل]این گزارش با یک نکته مثبت به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این گزارش با یک یادداشت مثبت به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I hope u'll be more positive overall.
[ترجمه گوگل]امیدوارم در کل مثبت تر باشید
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که u به طور کلی مثبت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. We have no positive proof of her guilt.
[ترجمه گوگل]ما هیچ مدرک مثبتی دال بر گناهکاری او نداریم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ مدرک مثبتی از گناه اون نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I hope you'll be more positive in every way.
[ترجمه گوگل]امیدوارم از هر نظر مثبت تر باشید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم در هر صورت بیشتر مطمئن باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. She made very positive noises at the interview about me getting the job.
[ترجمه گوگل]او در مصاحبه صداهای بسیار مثبتی در مورد استخدام من ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]او در مصاحبه درباره من برای رسیدن به این شغل صداهای بسیار مثبتی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Be positive about your future and get on with living a normal life.
[ترجمه RaHa] درباره آینده خودتان مثبت/مطمئن باشید و زندگی عادی خود را ادامه دهید.
|
[ترجمه گوگل]در مورد آینده خود مثبت باشید و به زندگی عادی ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]در مورد آینده خود مثبت باشید و با زندگی عادی زندگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. A positive attitude will have positive results,because attitudes are contagious.
[ترجمه گوگل]نگرش مثبت نتایج مثبتی خواهد داشت، زیرا نگرش ها مسری هستند
[ترجمه ترگمان]نگرش مثبت منجر به نتایج مثبتی خواهد شد، زیرا نگرش ها مسری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The negotiations have been conducted in a positive manner.
[ترجمه شین] مذاکرات به شیوه صحیح ( یا سازنده ) انجام شده است ( یا مدیریت شده است، یا هدایت شده است ) .
|
[ترجمه گوگل]مذاکرات به شکل مثبتی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات به شیوه ای مثبت انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. When we start with a positive attitude and view themselves as successful when we start a success.
[ترجمه گوگل]وقتی با نگرش مثبت شروع می کنیم و زمانی که موفقیت را شروع می کنیم خود را موفق می بینیم
[ترجمه ترگمان]زمانی که با یک نگرش مثبت شروع می کنیم و خود را در زمانی که یک موفقیت را شروع می کنیم، به یک موفقیت نگاه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Are you positive you saw me switch the iron off?
[ترجمه گوگل]آیا مطمئن هستید که دیدید من اتو را خاموش کردم؟
[ترجمه ترگمان]مطمئنی که دیدی من آهن رو خاموش کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطعی (صفت)
absolute, decisive, definite, definitive, certain, final, unconditional, critical, decretive, decretory, positive, categorical, sure, last, categoric, conclusive, deterministic, trenchant, decided, magistral, terminative, peremptory, uncompromising, irrevocable

مثبت (صفت)
affirmative, positive, established

محقق (صفت)
right, certain, unquestioning, positive, sure, ascertained, unquestionable, incontestable

یقین (صفت)
positive, sure, surefire

تخصصی

[سینما] فیلم مثبت - نسخه مثبت فیلم - کپیه مثبت - نسخه مثبت
[برق و الکترونیک] مثبت
[زمین شناسی] مثبت، قطب مثبت، مرتفع - (زمین ساخت):ناحیه ای از یک کراتون که به محلی بلندتر از ناحیه پیرامونی ختم می شود؛ یک عنصر مثبت.
[حقوق] مثبت، موضوعه، اثباتی، محقق، مطمئن، مسلم، متیقن
[ریاضیات] مثبت

انگلیسی به انگلیسی

• photograph having true colors; pole with a positive electrical charge (electricity); first degree of comparison (grammar)
not negative; favorable, beneficially; explicit, clear; practical, not based on theory
people who are positive are hopeful and confident.
a positive action is done in very deliberate or forceful way that is likely to have good results.
a positive development or achievement is considered to be good or useful.
a positive response shows agreement, approval, or encouragement.
you can use positive to emphasize that something is the case.
if you are positive about something, you are completely sure about it.
positive evidence gives definite proof of something.
if a scientific test is positive, it shows that something has happened or is present.
a positive number is greater than zero.

پیشنهاد کاربران

You're positive it's yours ?
مطمئنی مال توست ؟
مطمئن بودن و یقین داشتن هم معنی میده . لطفا اگر نمی دونید علامت غلط را نزنید
ارزشمند
خوشایند
مثبت
مثال: She maintained a positive attitude despite the challenges.
او با وجود چالش ها، نگرشی مثبت حفظ کرد.
قاطع، قطعی
مثبت گرا
ثبوتی
قاطع اندیش
خوش بینانه
پر بار
اثبات شدنی - آزمودنی
Certain
( دارای نگارش مثبت )

Affirmative
مثبت
ایجابی
مثبت ، فکر مثبت ، امیدوار کننده👯‍♀️
you've got to be more positive about your work
باید در مورد کارت مثبت نگر تر باشی
زبان 91
positive law :حقوق موضوعه/نوشته
I said that I have a great positive image
But the most important thing is the beauty of being in the human being that attracts you
من که گفتم چهره مثبت فوق العاده ی دارم
اما مهم زیبایی سیرت درون انسان هست که جذابیت میبخشد
faithful ) My love answer is positive to you )
پاسخ عشق من به شما مثبت است
I liked you and love you
The love answer is positive
من تو رو پسندیدم و دوستت دارم
جواب عشق مثبت
مطمئن بودن، یقین داشتن
مطمئن بودن
مثبت
مثبت گرا ، مثبت اندیش ، خوش بین
در جملات مثبت استفاده میشود
حتمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس