positioning

/pəˈzɪʃn̩ɪŋ//pəˈzɪʃn̩ɪŋ/

معنی: موضع گیری، تثبیت موقعیت، موقع یابی
معانی دیگر: موقع یابی، تثبیت موقعیت

جمله های نمونه

1. While positioning itself to be the provider of new media, the company is collecting extensive information about this emerging market.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حالی که خود را به عنوان ارائه دهنده رسانه های جدید معرفی می کند، در حال جمع آوری اطلاعات گسترده ای در مورد این بازار در حال ظهور است
[ترجمه ترگمان]در حالی که موقعیت یابی خود را به عنوان ارایه دهنده رسانه های جدید مطرح می کند، شرکت در حال جمع آوری اطلاعات گسترده در مورد این بازار نوظهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The positioning of the stones will determine the type of fall.
[ترجمه گوگل]محل قرار گرفتن سنگ ها نوع سقوط را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]تعیین موقعیت سنگ ها، نوع سقوط را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The navigation system employs Global Positioning System satellites and regional map software to help guide drivers to unfamiliar addresses.
[ترجمه گوگل]سیستم ناوبری از ماهواره های سیستم موقعیت یاب جهانی و نرم افزار نقشه منطقه ای برای کمک به راهنمایی رانندگان به آدرس های ناآشنا استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم جهت یابی از ماهواره های موقعیت یاب جهانی و نرم افزار نقشه منطقه ای برای کمک به هدایت رانندگان برای آدرس های ناآشنا استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In applications requiring frequent accurate positioning this poorly-damped response can be a great disadvantage.
[ترجمه گوگل]در کاربردهایی که نیاز به موقعیت‌یابی دقیق مکرر دارند، این پاسخ ضعیف می‌تواند یک نقطه ضعف بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]در کاربردهایی که به موقعیت دقیق مکرر این واکنش ضعیف یا نمناک نیاز دارند، این واکنش ضعیف - نمناک می تواند یک عیب بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Accurate load positioning: static torque characteristics 1 Introduction Most stepping motor applications involve accurate positioning of a mechanical load.
[ترجمه گوگل]موقعیت یابی دقیق بار: ویژگی های گشتاور استاتیکی 1 مقدمه بیشتر کاربردهای موتور پله ای شامل موقعیت یابی دقیق یک بار مکانیکی است
[ترجمه ترگمان]موقعیت دقیق بار: ویژگی های گشتاور استاتیک ۱ مقدمه بیشتر کاربردهای موتور پله ای، شامل موقعیت دقیق بار مکانیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Care should be taken when positioning in order to avoid exposure to hazards and to miss chemical run-off or splashing.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از قرار گرفتن در معرض خطرات و از دست دادن رواناب یا پاشش مواد شیمیایی، باید در موقعیت قرار گیری دقت شود
[ترجمه ترگمان]باید هنگام تعیین موقعیت برای اجتناب از قرار گرفتن در معرض خطرات و برای از دست دادن دویدن شیمیایی یا پاشیدن آب، مراقبت صورت گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Global positioning began in the 1970s as a military technology to help troops, ships and aircraft locate their positions.
[ترجمه گوگل]موقعیت یابی جهانی در دهه 1970 به عنوان یک فناوری نظامی برای کمک به نیروها، کشتی ها و هواپیماها برای تعیین موقعیت خود آغاز شد
[ترجمه ترگمان]موقعیت جهانی در دهه ۷۰ میلادی به عنوان یک فن آوری نظامی برای کمک به سربازان، کشتی ها و هواپیماها در محل استقرار آن ها آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jobs is positioning NeXTStep as a means to ride what he believes will be the next wave in IT - custom applications.
[ترجمه گوگل]جابز NeXTStep را به عنوان وسیله ای برای سوار شدن بر آنچه که او معتقد است موج بعدی در برنامه های کاربردی سفارشی IT خواهد بود، قرار می دهد
[ترجمه ترگمان](جابز)در حال موقعیت یابی NeXTStep به عنوان وسیله ای برای دوچرخه سواری است که معتقد است موج بعدی در کاربردهای فن آوری اطلاعات خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He liked melting into crowds, positioning himself in doorways, anticipating her route as she walked across campus.
[ترجمه گوگل]او دوست داشت در میان جمعیت ذوب شود، خود را در درها قرار دهد، و مسیر خود را در حین عبور از محوطه دانشگاه پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]او از آب شدن در جمعیت لذت می برد، خودش را در درگاه موقعیت یابی می کرد، و در حالی که در محوطه دانشگاه قدم می زد، مسیر او را پیش بینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most recently, global positioning system units have given hikers their precise location by satellite.
[ترجمه گوگل]اخیراً، واحدهای سیستم موقعیت یاب جهانی مکان دقیق کوهنوردان را از طریق ماهواره تعیین کرده اند
[ترجمه ترگمان]اخیرا واحدهای سیستم موقعیت یاب جهانی مکان دقیق خود را به ماهواره داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Technologysavvy farmers have begun using satellite positioning systems for precision planting and fertilizing.
[ترجمه گوگل]کشاورزان فن آوری استفاده از سیستم های موقعیت یابی ماهواره ای را برای کاشت و کوددهی دقیق آغاز کرده اند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان Technologysavvy با استفاده از سیستم های موقعیت یابی ماهواره ای برای کاشت دقیق و بارور سازی شروع به کار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After positioning the wad in my cheek I sat around waiting for the hit, feeling smug with my new-found anthropological skills.
[ترجمه گوگل]پس از قرار دادن چوب دستی در گونه‌ام، در انتظار ضربه نشستم و از مهارت‌های انسان‌شناختی تازه‌ای که پیدا کردم احساس رضایت می‌کردم
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که پارچه ای را که در گونه ام بود آماده کردم، منتظر ضربه اول شدم، احساس غرور نسبت به انسان جدیدم را احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He turned the chair around, positioning himself with his back to the window, and opened the book.
[ترجمه گوگل]صندلی را چرخاند و پشتش را به پنجره نشاند و کتاب را باز کرد
[ترجمه ترگمان]صندلی را برگرداند، خود را با پشت به پنجره انداخت و کتاب را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She also pays due attention to the different positioning of black women artists within feminist art practice.
[ترجمه گوگل]او همچنین به موقعیت متفاوت هنرمندان زن سیاه پوست در هنر فمینیستی توجه می کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین توجه خود را به جایگاه مختلف هنرمندان سیاه پوست در زمینه هنر فمینیستی جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The chair must be cramped up, if not glued up, for accurate positioning.
[ترجمه گوگل]برای قرارگیری دقیق صندلی، در صورت عدم چسباندن، باید فشرده باشد
[ترجمه ترگمان]صندلی باید تنگ باشد، اگر به موقعیت دقیق نیاز نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موضع گیری (اسم)
deployment, positioning

تثبیت موقعیت (اسم)
positioning

موقع یابی (اسم)
positioning

تخصصی

[سینما] محل قرارگیری سوژه در داخل فریم
[ریاضیات] جایگذاری، موقعیابی، وضعیتدهی

پیشنهاد کاربران

( مارکتینگ ) جایگاه یابی
تصویر و جایگاه متفاوت و متمایزی که یک برند در مقایسه با رقبای خود در ذهن مشتریان/مصرف کنندگان دارد.
موقعیت یابی
موقعیت سازی و جایگاه سازی بهترین معنی است.
دقت کنید که جایگاه یابی و مکان یابی معنی نمیده. همانطور که شما برای موقعیت سازی و جایگاه سازی نیاز به جایگاه یابی و مکان یابی دارید.
جانمایی
جایگاه
سطح کاربری
جایدهی
موقعیت دهی
تعیین موقعیت
کادربندی
قرارگیری
مکان یابی
تثبیت ذهنی کالا ( در بازار کسب و کار ) در موارد دیگر موقعیت یابی
جایگیری، قراردهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس