1. The dilemma presented quite a poser.
[ترجمه گوگل]این معضل کاملاً یک موضوع مطرح شد
[ترجمه ترگمان]این معضل بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Here is a little poser for you.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک پوزر کوچک برای شما است
[ترجمه ترگمان] اینم یه جای کوچولو برای تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's such a poser on the dance floor.
4. That's quite a poser!
5. That's a real poser.
6. I put this poser to him, though in a more tactful way, you understand.
[ترجمه گوگل]من این پوزر را برای او گذاشتم، هرچند به روشی دقیق تر، متوجه می شوید
[ترجمه ترگمان]من این ملافه را به او دادم، هر چند تا حدودی با احتیاط، تو درک می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Technology has been a particular poser: institutions like Lloyd's have been slow to exploit computers.
[ترجمه گوگل]فناوری یک عامل خاص بوده است: مؤسساتی مانند Lloyd's در بهره برداری از رایانه ها کند بوده اند
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی به طور خاص مورد استفاده قرار گرفته است: موسساتی مانند لوید برای بهره برداری از کامپیوترها به کندی عمل کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In ethics, there is a poser about the difference between killing and letting die.
[ترجمه گوگل]در اخلاق، بحثی درباره تفاوت بین کشتن و اجازه دادن به مردن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اصول اخلاقی، a در مورد تفاوت بین کشتن و مرگ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A movie star? What a poser!
10. Du Mu is a famous poet and poser in the late Tang Dynasty.
[ترجمه گوگل]دو مو یک شاعر و نویسنده مشهور در اواخر سلسله تانگ است
[ترجمه ترگمان]Du شاعر مشهور و poser در دودمان تانگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The poser controlling system of the fly-wheel needs to be realized by means of four-quadrant torque servo control.
[ترجمه گوگل]سیستم کنترل پوزر چرخ فلایویل باید با استفاده از کنترل سروو گشتاور چهار ربعی محقق شود
[ترجمه ترگمان]سیستم کنترل poser فرمان بردار پشتیبان نیاز دارد که با استفاده از فرمان یار چهار ربعی فرمان یار تشخیص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He's such a poser.
14. Who was the last woman to win three Olympic gold medals? That's quite a poser.
[ترجمه گوگل]آخرین زنی که سه مدال طلای المپیک را کسب کرد چه کسی بود؟ این کاملا پوزور است
[ترجمه ترگمان]آخرین زنی که سه مدال طلای المپیک را برد کی بود؟ این کاملا a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Did you hear him going on about his Porsches? What a poser!
[ترجمه گوگل]آیا شنیدید که او در مورد پورشه هایش صحبت می کند؟ چه پوزری!
[ترجمه ترگمان]شنیدی که اون در مورد \"Porsches\" - ش کجا رفته؟ عجب poser!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید