1. he posed as a police officerخود را به صورت افسر پلیس جازد.2. she posed several arguments against the new billاو چندین استدلال علیه لایحه ی جدید ارائه کرد.3. the bride and groom posed for a photographعروس و داماد برای عکسبرداری نشستند.
شیرین مطرح شدهمطرح کردنمدل شدنمطرح - قراردادن - اقامه کردن - گذاردن - وضع - حالت - وانمود شدن - عکسبرداری - قیافه گرفتن برای کسی - ژست گرفتن - قیافهposed a danger = خطر ایجاد کردندر معرض چیزی قرار گرفته ، گذاشته شده+ عکس و لینک