• : تعریف: of or pertaining to Portugal or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )حالات: Portuguese
• (1)تعریف: a native or citizen of Portugal, or a descendant thereof.
• (2)تعریف: the official language of Portugal and Brazil.
جمله های نمونه
1. Her family is Portuguese in origin.
[ترجمه نفس] خانواده او اصالتا پرتغالی هستند
|
[ترجمه گوگل]خانواده او اصالتا پرتغالی هستند [ترجمه ترگمان]خانواده او در اصل پرتقالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The Spanish and Portuguese languages have many affinities.
[ترجمه گوگل]زبان های اسپانیایی و پرتغالی قرابت های زیادی دارند [ترجمه ترگمان]زبان های اسپانیایی و پرتغالی affinities زیادی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is virtually bilingual in Spanish and Portuguese.
[ترجمه گوگل]او تقریباً به دو زبان اسپانیایی و پرتغالی صحبت می کند [ترجمه ترگمان]او به طور مجازی دو زبانه اسپانیایی و پرتغالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Portuguese team looked like world beaters in last night's game.
[ترجمه گوگل]تیم پرتغال در بازی دیشب شبیه کوبنده های جهان بود [ترجمه ترگمان]تیم پرتغالی آخرین بازی دیشب را به عهده گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I thought she was Portuguese, but in actual fact she's Brazilian.
[ترجمه DARYAKARIMI] من فکر میکردم او پرتغالی باشد ولی او در واقع برزیلی است
|
[ترجمه گوگل]فکر می کردم او پرتغالی است، اما در واقع برزیلی است [ترجمه ترگمان]من فکر می کردم اون پرتغالی باشه ولی در واقع اون برزیلی باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Portuguese is pronounced completely differently from Spanish.
[ترجمه گوگل]پرتغالی کاملا متفاوت از اسپانیایی تلفظ می شود [ترجمه ترگمان]زبان پرتغالی کاملا متفاوت از زبان اسپانیایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's either Spanish or Portuguese that she speaks, but I've forgotten which.
[ترجمه گوگل]او به زبان اسپانیایی یا پرتغالی صحبت می کند، اما من فراموش کرده ام که کدام است [ترجمه ترگمان]به زبان اسپانیایی یا پرتغالی صحبت می کند، اما من آن را فراموش کرده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He addressed me in his best Portuguese.
[ترجمه گوگل]او با بهترین پرتغالی اش مرا خطاب کرد [ترجمه ترگمان]او به بهترین پرتغالی خود من را مخاطب قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They styled their house in the Portuguese manner.
[ترجمه گوگل]آنها خانه خود را به شیوه پرتغالی طراحی کردند [ترجمه ترگمان]آن ها خانه خود را به شیوه پرتغالی رسم کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Portuguese is the national language of Brazil.
[ترجمه گوگل]پرتغالی زبان ملی برزیل است [ترجمه ترگمان]پرتغالی زبان ملی برزیل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Are they talking in Spanish or Portuguese?
[ترجمه گوگل]آیا آنها به زبان اسپانیایی یا پرتغالی صحبت می کنند؟ [ترجمه ترگمان]آیا آن ها به زبان اسپانیایی یا پرتغالی صحبت می کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Is Portuguese very different from Spanish?
[ترجمه گوگل]آیا پرتغالی با اسپانیایی تفاوت زیادی دارد؟ [ترجمه ترگمان]آیا پرتغالی از زبان اسپانیایی بسیار متفاوت است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I sometimes have difficulty distinguishing Spanish from Portuguese.
[ترجمه گوگل]من گاهی اوقات در تشخیص اسپانیایی از پرتغالی مشکل دارم [ترجمه ترگمان]من گاهی به سختی می توانم اسپانیایی را از پرتغالی متمایز کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This dish is the core of a traditional Portuguese Christmas dinner.
[ترجمه گوگل]این غذا هسته اصلی یک شام سنتی کریسمس پرتغالی است [ترجمه ترگمان]این بشقاب، هسته یک شام کریسمس سنتی پرتغالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
زبان پرتقالی (اسم)
portuguese
اهل کشور پرتقال (اسم)
portuguese
انگلیسی به انگلیسی
• native or resident of portugal (country in southwestern europe) language spoken in portugal and brazil; language spoken in several countries (angola, mozambique, cape verde, guinea bissau, east timor and sao tome and principe) of or pertaining to portugal, from portugal (country in southwestern europe)