portraitist

/ˈpɔːrtrɪtɪst//ˈpɔːtrɪtɪst/

معنی: پیکر نگار، صورتگر
معانی دیگر: رخساره پرداز، فرتورگر، عکس بردار، تصویر ساز، نقاش، چهره پرداز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who makes portraits, esp. an artist who specializes in this.

جمله های نمونه

1. Her rapid rise from sweatshop worker to society portraitist is miraculous, not to say incredible.
[ترجمه گوگل]رشد سریع او از کارگر عرق‌فروشی به پرتره‌نگار جامعه، شگفت‌انگیز است، نه باورنکردنی
[ترجمه ترگمان]حرکت سریع او از کارگر sweatshop به society، اعجاز آمیز است، نه اینکه باور نکردنی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rembrandt began to work as a professional portraitist about 163
[ترجمه گوگل]رامبراند در حدود سال 163 شروع به کار به عنوان یک چهره نگار حرفه ای کرد
[ترجمه ترگمان]Rembrandt به عنوان یک تک portraitist حرفه ای در حدود ۱۶۳ سالگی شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Karsh was praised as a master portraitist, often working in black and white, influenced by great painters of the past.
[ترجمه گوگل]کارش به‌عنوان یک پرتره‌نگار چیره‌دست، اغلب سیاه و سفید، تحت تأثیر نقاشان بزرگ گذشته، مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]Karsh به عنوان تک portraitist اصلی، که اغلب در سیاه و سفید کار می کرد، تحت تاثیر نقاشان بزرگ گذشته قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ben Heine is a painter, illustrator, portraitist, caricaturist and photographer.
[ترجمه گوگل]بن هاین نقاش، تصویرگر، پرتره، کاریکاتوریست و عکاس است
[ترجمه ترگمان](بن)نقاش، تصویرگر، portraitist، کاریکاتوریست، و عکاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kart was praised as a master portraitist, often working in black and white, influenced by great painters of the past.
[ترجمه گوگل]کارت به‌عنوان یک پرتره‌نگار چیره‌دست، اغلب سیاه و سفید، تحت تأثیر نقاشان بزرگ گذشته، مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کارت تک portraitist، که اغلب در کارت سیاه و سفید کار می کرد، تحت تاثیر نقاشان بزرگ گذشته قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His tightly framed study of the portraitist is unexpectedly moving investigation of the artistic process.
[ترجمه گوگل]مطالعه قاب‌بندی محکم او درباره پرتره‌نگار، بررسی غیرمنتظره‌ای در روند هنری است
[ترجمه ترگمان]study تک framed تک portraitist، به طور غیر منتظره ای بررسی فرآیند هنری را به طور غیر منتظره آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Recently in the case of a talented professional portraitist I saw how true this is .
[ترجمه گوگل]اخیراً در مورد یک پرتره پرتره حرفه ای با استعداد دیدم که این چقدر درست است
[ترجمه ترگمان]اخیرا در یک تک portraitist حرفه ای، من دیدم که این تصویر چقدر واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He placed the blame on the type of lens usually employed by portraitists, recommending instead those used for landscape.
[ترجمه گوگل]او تقصیر را بر گردن نوع عدسی‌هایی که معمولاً توسط پرتره‌نگاران استفاده می‌کنند، می‌دانست و به جای آن لنزهایی را که برای منظره استفاده می‌شوند، توصیه می‌کند
[ترجمه ترگمان]او مقصر را در نوع لنز که معمولا توسط portraitists استخدام می شود، قرار داد و به جای آن به جای آن هایی که برای چشم انداز استفاده می شوند، توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This essay is divided into three sections. The first section is about the civilian characteristic of Song dynasty Gongbi portraitist.
[ترجمه گوگل]این مقاله به سه بخش تقسیم شده است بخش اول در مورد خصوصیات غیر نظامی پرتره گونگبی سلسله سونگ است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به سه بخش تقسیم شده است اولین بخش مربوط به مشخصه غیر نظامی of portraitist (Song portraitist)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This article discussed the cause of the civilian, and Gongbi portraitist which showed"the civilian"had impact on modern time by analysis the characteristic of civilian in Song dynasty.
[ترجمه گوگل]این مقاله علت غیرنظامی و پرتره گونگبی را مورد بحث قرار می دهد که نشان می دهد "غیر نظامی" با تجزیه و تحلیل ویژگی غیرنظامی در سلسله سونگ بر دوران مدرن تأثیر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد علت of، و تک portraitist، که نشان می داد \"غیر نظامی\" در زمان مدرن با تحلیل مشخصه غیر نظامی در سلسله سانگ، تاثیر داشت، بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its purpose to explain the tendency of Song dynasty civilian that made Gongbi portraitist more active, and it also provided more abundant subject for the painting.
[ترجمه گوگل]هدف آن توضیح گرایش غیرنظامیان سلسله سونگ بود که پرتره گر گونگبی را فعال تر کرد و همچنین موضوع فراوان تری را برای نقاشی فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]هدف آن توضیح تمایل غیر نظامیان سلسله سونگ بود که Gongbi portraitist را فعال تر کرد، و همچنین موضوع فراوانی برای نقاشی فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both of us had chosen Simmie Knox to paint our portraits: we liked Knox's lifelike style, and he would be the first African-American portraitist to have his work hang in the White House.
[ترجمه گوگل]هر دوی ما سیمی ناکس را برای نقاشی پرتره‌هایمان انتخاب کرده بودیم: سبک واقعی ناکس را دوست داشتیم و او اولین چهره‌نگار آفریقایی-آمریکایی بود که آثارش در کاخ سفید آویزان می‌شد
[ترجمه ترگمان]هر دوی ما Simmie ناکس را انتخاب کرده بودند تا portraits را نقاشی کنند: ما از شیوه زندگی ناکس را دوست داشتیم، و نخستین تک portraitist آفریقایی - آمریکایی بود که در کاخ سفید کار خود را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیکر نگار (اسم)
painter, portraitist, portrayer

صورتگر (اسم)
portraitist, portrayer

تخصصی

[سینما] پرتره کار / چهره پرداز (در نقاشی، عکاسی و فیلمبرداری )

انگلیسی به انگلیسی

• one who paints or draws faces of individuals; one who photographs faces of individuals

پیشنهاد کاربران

portraitist ( n ) ( pɔrtrət̮ɪst ) =a person who makes portraits, e. g. a royal portraitist ( who makes pictures of the king or queen, etc. )
portraitist
portraitist ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: تک‏چهره‏نگار
تعریف: کسی که به کار تک‏چهره‏نگاری می‏پردازد

بپرس