• (1)تعریف: one who carries luggage for travelers at a station or hotel.
• (2)تعریف: one who serves passengers aboard a train.
اسم ( noun )
• : تعریف: a dark malt ale whose color is achieved by drying the malt at a high temperature. • مشابه: stout
جمله های نمونه
1. I will ask a porter to carry the baggages for me.
[ترجمه Srwa] از یک باربر خواهم خواست که چمدان هایم را برایم حمل کند
|
[ترجمه گوگل]من از یک باربر می خواهم که بارها را برای من حمل کند [ترجمه ترگمان]از دربان تقاضا خواهم کرد که از او پرستاری نماید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The porter distributes incoming letters to the offices.
[ترجمه گوگل]باربر نامه های دریافتی را به دفاتر توزیع می کند [ترجمه ترگمان]دربان نامه را به دفاتر ثبت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A porter relieved her of the three large cases she had been pushing on a trolley.
[ترجمه گوگل]یک باربر او را از شر سه کیف بزرگی که روی یک چرخ دستی هل می داد راحت کرد [ترجمه ترگمان]دربان او را از سه پرونده بزرگ که چرخ دستی می راند رها کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It's hard to generalize about Cole Porter because he wrote so many great songs that were so varied.
[ترجمه گوگل]تعمیم در مورد کول پورتر سخت است زیرا او آهنگ های بسیار خوبی نوشت که بسیار متنوع بودند [ترجمه ترگمان]تعمیم در مورد کول پورتر سخت است، زیرا بسیاری از آهنگ های عالی را نوشت که بسیار متنوع بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The porter was weighed down by all the luggage.
[ترجمه گوگل]باربر با همه چمدان ها سنگین شده بود [ترجمه ترگمان]دربان همه چمدان ها را زیر و رو کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The head porter is responsible for the supervision and allocation of duties.
[ترجمه گوگل]سرپرست باربر مسئولیت نظارت و تخصیص وظایف را بر عهده دارد [ترجمه ترگمان]سرپرست مسئول نظارت و تخصیص وظایف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He gave the porter a tip.
[ترجمه گوگل]به دربان انعام داد [ترجمه ترگمان]به دربان انعام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Piquancy was added to the situation because Dr Porter was then on the point of marrying Hugh Miller.
[ترجمه گوگل]پیکوانسی به این وضعیت اضافه شد زیرا دکتر پورتر در آن زمان قصد ازدواج با هیو میلر را داشت [ترجمه ترگمان]piquancy به این وضعیت افزوده شد، زیرا در آن زمان دکتر پورتر قصد ازدواج با هیو میلر را داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The porter, however, could not understand me.
[ترجمه گوگل]باربر اما نتوانست مرا درک کند [ترجمه ترگمان]اما دربان متوجه من نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The porter had to force the window open every morning.
[ترجمه گوگل]باربر مجبور بود هر روز صبح پنجره را به زور باز کند [ترجمه ترگمان]دربان مجبور بود هر روز صبح پنجره را باز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pull pints of porter for the men off the ship.
[ترجمه گوگل]یک پیمانه باربر برای مردان از کشتی بیرون بکشید [ترجمه ترگمان]pints را برای مردان از کشتی بیرون بکشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The porter expects a gratuity.
[ترجمه Mrlinuxlover] دربان ( مستخدم یا کارگر ) انتظار انعامی را دارد.
|
[ترجمه گوگل]باربر انتظار انعام دارد [ترجمه ترگمان]دربان هم از انعام خوشش می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The hall porter was feeling hard done by at having to extend his shift.
[ترجمه گوگل]باربر سالن احساس می کرد که مجبور به تمدید شیفت کاری خود شده بود [ترجمه ترگمان]تالاربان از این که مجبور بود به نوبت کارش را طولانی تر کند، احساس ناراحتی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The hotel porter will get you a taxi.
[ترجمه گوگل]باربر هتل برای شما تاکسی می گیرد [ترجمه ترگمان] دربان هتل برات تاکسی میگیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. On arriving at the station, we hailed a porter to carry the bags.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به ایستگاه، از یک باربر برای حمل کیف ها استقبال کردیم [ترجمه ترگمان]چون به ایستگاه رسیدند، دربان را صدا زدیم تا کیسه ها را حمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• one who carries parcels; doorman, concierge; type of dark beer; (british) janitor a porter is a person whose job is to be in charge of the entrance of a building such as a hotel. a porter is also a person whose job is to carry things, for example passengers' luggage at a railway station.
پیشنهاد کاربران
بارکش، دربان، خدمتکار قطار، صفاکار
بارکش، دربان، خدمتکار قطار
porter چمدان بر قطار و هواپبما bell captain چمدان بر هتل
1. باربر. حمال 2. دربان. نگهبان 3. مستخدم مثال: the porter's lodge جا و منزل دربان
باربر ، حمال
porter 3 ( n )
porter 2 ( n )
porter 1 ( n ) ( pɔrt̮ər ) =a person whose job is carrying people's bags and other loads
نگهبان
porter ( گردشگری و جهانگردی ) واژه مصوب: چمدان بَر تعریف: شخصی که چمدان و بار و بُنة مسافران را در فرودگاه ها و ایستگاه های قطار و مهمانخانه ها حمل می کند
بارکش - فردی که شغلش حمل بار سایرین ( در فرودگاه ها، هتل ها، مجتمع های بزرگ و . . . ) است.