portage

/ˈpɔːrtədʒ//ˈpɔːtɪdʒ/

معنی: حمل، کرایه، بارکشی، ظرفیت کشتی، بردن، حمل کردن
معانی دیگر: ترابری، ترابرد، حمل و نقل، هزینه ی ترابری، کرایه ی حمل، حمل قایق از یک دریاچه (یا رود و غیره) به دریاچه (یا رود و غیره ی) دیگر، مسیر حمل قایق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the carrying of small boats or their cargo overland between two navigable waterways.

(2) تعریف: the overland route used for this purpose.
مشابه: carry
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: portages, portaging, portaged
• : تعریف: to transport by portage.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a portage.

جمله های نمونه

1. At the next portage we change seats and Rob drives us as we head towards Savernake and Bruce Tunnel.
[ترجمه گوگل]در پرتاژ بعدی، صندلی‌ها را عوض می‌کنیم و راب ما را در حالی که به سمت Savernake و Bruce Tunnel می‌رویم، رانندگی می‌کند
[ترجمه ترگمان]ما در کوره راه بار صندلی را تغییر می دهیم و راب ما را به سوی Savernake و Tunnel بروس سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Immediately came a rapid which they decided to portage.
[ترجمه گوگل]بلافاصله یک تندرو آمد که تصمیم گرفتند آن را جابجا کنند
[ترجمه ترگمان]بلافاصله به سرعت به کوره راه مخصوص خود رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Corps were still recovering from portage around the Great Falls of Missouri.
[ترجمه گوگل]سپاه هنوز در حال نقاهت از حمل و نقل اطراف آبشار بزرگ میسوری بود
[ترجمه ترگمان]نیروهای سپاه هنوز در حال بهبودی از باره ای مخصوص حمل بار در اطراف آبشار بزرگ میسوری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Be careful when portage, lest the damage of the valve cause air leakage.
[ترجمه گوگل]هنگام پرتاژ مراقب باشید، مبادا آسیب شیر باعث نشت هوا شود
[ترجمه ترگمان]در هنگام حمل بار مخصوص حمل بار، از این که آسیب شیر باعث نشت هوا شود مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Portage program can be APPLIED to MR children in China.
[ترجمه گوگل]برنامه Portage را می توان برای کودکان MR در چین اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]برنامه پورتاج می تواند برای MR در چین اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To explore the suitability and effect of Portage Early Education Program in mental retarded children.
[ترجمه گوگل]بررسی مناسب بودن و تأثیر برنامه آموزش اولیه پرتیج در کودکان عقب مانده ذهنی
[ترجمه ترگمان]بررسی مناسب بودن و تاثیر برنامه آموزش اولیه پورتاج در کودکان عقب مانده ذهنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The falls were so dangerous that most people labored to portage around them rather than try to run the waters.
[ترجمه گوگل]این آبشارها به قدری خطرناک بودند که بیشتر مردم به جای تلاش برای عبور از آب، تلاش می کردند تا اطراف آنها را جابجا کنند
[ترجمه ترگمان]سقوط چنان خطرناک بود که بیشتر مردم به جای تلاش برای اجرای آب ها، برای حمل بار به اطراف خود زحمت می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They would only run the rapid if they couldn't line or portage.
[ترجمه گوگل]آنها فقط در صورتی که قادر به خط کشی یا حمل و نقل نباشند، رپید را اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط می توانستند سریع حرکت کنند، اگر آن ها نمی توانستند خط یا کوره را حمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rapids was bookended by cliffs; there was no way to portage and no way to line.
[ترجمه گوگل]رپیدز توسط صخره ها محصور شده بود نه راهی برای جابجایی و نه راهی برای خط کشی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تند رفتن از صخره های تند بود؛ راهی برای حمل بار وجود نداشت و راهی برای عبور از آنجا وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The canyon relented a little at times, so they could portage, but the river did not.
[ترجمه گوگل]دره گاهی اوقات کمی فروکش می کرد، بنابراین آنها می توانستند حمل کنند، اما رودخانه این کار را نکرد
[ترجمه ترگمان]این دره گاهی کمی آرام می گرفت، بنابراین کوره راه را می شد به کوره راه داد، اما رودخانه این کار را نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tiffany, now helps paddle and carries her mom in a backpack when they portage.
[ترجمه گوگل]تیفانی، اکنون به پارو زدن کمک می کند و هنگام حمل مادرش را در کوله پشتی حمل می کند
[ترجمه ترگمان]تیفانی، حالا به پارو زدن کمک می کنه و مامانش رو توی کوله پشتی حمل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally, after nearly a month of hard labor, the portage was complete.
[ترجمه گوگل]سرانجام پس از نزدیک به یک ماه کار سخت، حمل و نقل کامل شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام، پس از تقریبا یک ماه کار سخت، کشتی به اتمام رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One - of demoulding several bricks holistically, which realized concentrical portage and stroking, improves production efficiency.
[ترجمه گوگل]یکی از قالب‌گیری چند آجر به‌صورت جامع، که باعث انتقال و نوازش متحدالمرکز می‌شود، راندمان تولید را بهبود می‌بخشد
[ترجمه ترگمان]یکی - از چندین نوع از کل نگرانه، که مخصوص حمل بار مخصوص حمل بار و نوازش است، کارایی تولید را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Haven is the pharynx and larynx of the key position that traffic carries, portage.
[ترجمه گوگل]پناهگاه حلق و حنجره موقعیت کلیدی است که ترافیک حمل می کند
[ترجمه ترگمان]حلق و حنجره کلیدی که ترافیک حمل می کند، مخصوص حمل بار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمل (اسم)
bourse, shipping, portage, deportation, shipment, carting, conveyance, consignment

کرایه (اسم)
portage, meed, fare, freight, freightage, lease, hire, rent

بارکشی (اسم)
portage, transportation

ظرفیت کشتی (اسم)
portage

بردن (اسم)
portage

حمل کردن (فعل)
remove, bear, carry, attribute, convey, ascribe, transport, haul, portage, wage, port, freight

انگلیسی به انگلیسی

• shipment, conveyance, carriage; cost of shipment, carriage fees
carry, transport, convey

پیشنهاد کاربران

بپرس